مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجت‌الاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […]

فرازهایی از «امواج غدیر»

نویسنده: سيد ابوالقاسم آقايي (پژوهشگر مجموعه)
ارسال شده در تاریخ ۴ آبان ۱۳۹۱

برگرفته از کتابهای «امواج غدیر» و «چکیده حماسۀ غدیر» اثر علاّمه محمد رضا حکیمی

پیامبر اکرم(ص): «مَن کنتُ مَولاه،فَهذا علیٌ مَولاه…»

هرمسلمانی که من تاکنون، عامل رشد و هدایت او بودم، پس ازاین، علی عامل رشد و هدایت اوست.

سطح آب از نوازش نسیم می لرزید، نسیمی که آهسته از روی ریگ ها می گذشت و از لابلای سنگ ها عبور می کرد.کرانۀ برکه از هجوم موج طراوتی یافته بود، گاهی برگی نیز دستخوش لرزش آب می شد. صخره ها با اندک سایه ای که افکنده بودند، شکوه و جلال طبیعت را مجسّم می کردند، تپّه ها…سر به درون یکدیگر نهاده در کرانه های ابهام آمیز صحرا ناپدید می گشتند، قطعه ابری درافق دور دست دیده می شد، وپرندگانی برفراز ریگ زارهای وسیع در پرواز بودند. سکوتی عمیق همه چیز را فراگرفته بود، آسمان نیز عکسی از آرامش صحرا بود، جز زمزمۀ هستی، آوایی به گوش نمی رسید.

زمان منتظر حادثه ای شورانگیز بود؛ و طبیعت به استقبال آهنگی خوش نوا می شتافت.

لحظاتی دقیق گذشت…لرزش های صداها، سینۀ فضا را شکافت؛ در دل کوهسارطنین افکنده ؛ با اشعّۀ آفتاب درآمیخت و به روی برکه فرود آمد…آب می لرزید، و امواج دلپذیرش را گسترش می داد؛ امواجی جاوید و همیشگی …مسیر این امواج تنها آن برکه نبود، فضای صحرا تا آخرین چشم انداز دشتها، تادرون درّه های عمیق و فراز بیابان های خاموش، قبّۀ نیلگون سپهر تا سراپرده های افلاک که جایگاه فرشتگان است، زوایای اندیشه ها،اعماق روان ها، و در یک سخن امتداد تاریخ انسان دستخوش این امواج گشت… نغمه های پاک و الفاظ جذّابی که در آن روز، درآن دشت ساکت، و در آن اجتماع پهناور صحرایی، چون روحی مصفّا با جان ها درآمیخت؛ وچون فروغی گسترده، در دل ها پرتو افکند.

از منبری طبیعی، از جهاز شتران، از روی تخته سنگ های استوار، در هوای صاف ظهر بیابان، همراه نوایی آسمانی و دل انگیز، در دامان آرامش دهندۀ صحرا؛ جایی که سکوت مطلق طبیعت، اندیشه ها را متمرکز می سازد و هدف وجود، بشر غافل را به خود می آورد؛ جایی که عظمت آفرینش از رازهای خود پرده می افکند، و شکوه کاینات و مظاهر هستی، انسان سهل انگار را به تأمل وتدبّر وا می دارد.

آنجا …آنجا که از محیط محدود شهرها وآبادی ها اثری نیست؛ و از در و دیوارهای عمارت های مأنوس یادی به جای نمانده است؛ و روان انسان چون صفحه ای سپید، آمادۀ پذیرش هر حقیقتی است. از زبان برگزیدۀ کائنات، که به گفتۀ فیلسوف انگلیسی، توماس کارلایل  «راز هستی برابر دو چشمش فروغ می کشید، و آوایش چنان بود که گویی از دل طبیعت بر می خاست.»

آری،از محمّد(ص) از این رهنمای گرامی و کانون مهر و فضیلت، از این مُربّی رنجدیده و فداکار، که هم اکنون روزهای عمر پُر انقلاب خود را پس از ادای وظایف پیامبری به پایان می برد. به یاران و اصحاب، به مسلمانانی که مناسک حج را به جای آورده اند، و آن صحنۀ عبادت اجتماعی را برگزار کرده اند، و هنوز خاطرات حج را- که زایل کنندۀ غرور و خودخواهی است – از یاد نبرده اند؛ و صفایی از پرستش و نیایش، روحشان را سرشار ساخته است. و در چنان موقعیّتی حسّاس، که برای ابد، جامع‌ترین طرح قسط و عدل و تعالی اخلاقی ریخته می شود؛ و در دقایقی که راز بقای دین و تربیت، آشکار می‌گردد، و نتیجۀ نهایی آفرینش (حکومت دین کامل در جوامع بشر) در آشکار ترین صورت، خودنمایی می کند؛ و هستۀ مرکزی سازمان هدایت یکجا به بشریّت رو می آورد؛ زبان وحی سخن می گوید و فروغ الهامی را که در سینۀ پاکش درخشیده است به صفحات افکار و روان ها می تابد؛ و زحمات طاقت فرسای پیامبران ، همراه مجاهدات بیست و سه سالۀ او هم اکنون دراین چند ساعت خلاصه می شود، و برنامۀ هدایت و سعادت بشر تا دامنۀ رستاخیز تنظیم می گردد.

معرفی انسانی الاهی و برتر از انسان ها، دست در دست معلّم انسانیّت، در گرمای سوزان غدیر، در منظر توده‌ای انبوه از انسان ها، با حضور زبدۀ مسلمانان، موضوعی ساده نبود، اینجا بود که نیروی انقلاب معنوی می رفت که مسیر تاریخ را دگرگون سازد و مکتب یکتا پرستی و انسان دوستی، سراسر گیتی را زیر نفوذ تعلیمات خود گیرد، محمّد(ص) با این معرّفی روشن و تعلیم زنده، کارنامۀ آموزش و پرورش را کامل ساخت، و وظیفۀ گران و نهایی خویش را به پایان برد، و در تاریخ جهان موجی نوسان خیز افکند؛ موجی که به دست او از سرچشمۀ الهام به حرکت در آمد، و کشتیی را که بادبان عدل و دادگستری و شجاعت و ایمان، رهبری‌اش می کرد بر اقیانوس بیکران زمان، به سوی ساحل خوشبختی و سعادت روان ساخت.

کاروان همسفر پیغمبر، پس از اقامت سه روزه، از بیابان غدیر حرکت کرد، و مردم را به وطن‌های خود باز رسانید، مردم در انجمن‌ها و محفل‌ها نشستند؛ و حدیث غدیر را بازگو کردند، و به کوچک و بزرگ و قبایل و طوایف رساندند. کاروانیان مدینه نیز به سر منزل خویش فرود آمدند، در این میان، چند روزۀ دیگرِ عمر پیغمبر سپری گشت، اشعّۀ وحی گسستگی یافت، و چهرۀ منجی بزرگ جهان درخاک های مدینۀ پاک پنهان شد، محمّد(ص) جهان را بدرود گفت؛ درود خدا بر او و خاندان او باد. در اثر این حادثه سهمگین، اوضاع مرکز اسلام برآشفت، علی و آل هاشم به ضروری ترین وظیفۀ خود، یعنی برگزاری مراسم کفن و دفن بدن رسول الله، اشتغال ورزیدند، در انظار عموم، خلافت و امامت علی جای تردید نداشت، و کسی فکر نمی کرد که عرب این امر را از خاندان نبوّت بیرون برد؛ و از پرورش یافتگان دامن وحی، راهی جدا گیرد؛ و در مرکز حکومت اسلام و قرآن، شخصی مانند علیّ بن ابیطالب را یک ربع قرن خانه نشین سازد. نویسنده مشهور مصری، «عبدالفتّاح عبد المقصود»، استاد دانشگاه اسکندریّه می گوید: دسته دسته اصحاب، گاه پنهان و گاه آشکار، گرد هم جمع می شدند و مردم را به طرف فرزند ابوطالب دعوت می کردند، زیرا او را سزاوارتر از همه به تصرّف در امور خلافت دیده بودند، بعد گرداگرد خانه علی اجتماع کردند. به نام او شعار می دادند و می خواستند بیرون آید تا میراث گرفته شده اش را به او باز گرداند. این امور زمینه ساز شد که مسلمین در برابر این پییشامد، پاره ای مددگار شدند، و برخی سر مخالفت برداشتند، و ناگاه در مدینه دو دستگی بر پاشد و آن وحدت و یگانگی که محلّ امید بود شکاف برداشت، بطوری که نزدیک بود مدینه از هم بپاشد؛ و جز خدا کسی نمی دانست عاقبت این اوضاع چه خواهد بود.

باز امواج طوفانی غدیر بود که روزی خاندان پیامبر را به دفاع از حقوق امامت برانگیخت و برای اصلاح مبانی اقتصادی وسیاسی به قیام واداشت، آن روز که بانوی بزرگ، حضرت فاطمه(س) به مسجد پیغمبر درآمد؛ و در پسِ پرده ای که در زاویه مسجد آویخته بودند، با شکوهی که خاصّ نوامیس نبوّت است، میان زنان آل هاشم به پا خاست؛ وخطبه شور انگیز مسجد مدینه رابر اجتماع مسلمین فرو خواند، اودرخلا ل آن کلمات سوزان، که ارکان مدینه را لرزان و در تار و پود تاریخ زمزمه ای غم انگیز افکند، خطاب به جوانان غیور مسلمان چنین فرمود: ای گروه جوانان! ای بازوان ملّت و یاران اسلام! ای انصار! این چه سُستی است درباره یاری من؟ بدانید! من درست درک کردم که شما به طرف خوشگذرانی روآوردید، و از محدودیّت وظایف(وحکومت دقیق علی«ع»)شانه تهی کردید! آنچه را گرفته بودید(اشاره به بیعت روز غدیر)کنار گذاشتید؛…

و روز دیگر، در بستر بیماری، به وسیله بانوانی که به عیادتش آمده بودند، پیامی آتشین به مسلمانان فرستاد و در آن پیام فرمود: شگفتا از اینان! خلافت را از مراکز استوار رسالت و پایگاه‌های عالی نبوّت به کجا انتقال دادند! بدانید که زیان آشکار، همین است…

باز امواج پُر تلاطم غدیر را، که به صورت «احتجاج» خروش می کرد، می نگریم. در مواردی خود امام علیّ بن ابیطالب به حدیث غدیر احتجاج واستدلال کرده است؛ از جمله در مسجد مدینه، پس از در گذشت پیامبر؛ و روزی که خلیفه سوم به وسیله عبد الرّحمان عوف خلیفه گشت.

دانشمندان اهل تسنّن روایت کرده اند که یکی از موارد استدلال امام، روزی بود که در کوفه خطبه ای خواند، و پس از ستایش آفریدگار هستی فرمود: من شما را به خدا سوگند می دهم ، هرکس در غدیر حاضر بوده بایستد، تنها کسانی بایستند که به گوش خود شنیدند و فرا گرفتند؛ نه آنان که می گویند: به ما خبر رسیده ودانسته ایم…آنگاه جمعی از بزرگان اصحاب به پاخاستند؛ که احمد حَنبَل- محدّث متبحّر و پیشوای مذهب حنبلی- در کتاب «مناقب» می گوید: «آن جمع سی نفر بودند که به شنیدن حدیث غدیر گواهی دادند».

امام حسن مجتبی«ع» نیز غدیر را یادآور گشت؛ و در ضمن خطبه ای فرمود: همین امّت از جدّم شنیدندکه می

گفت: «مردمی که امرشان را به شخصی بسپارند که داناتر از او در میانشان باشد، همواره روزگارشان به پستی

و سِفلِگی می‌گراید»… و نیز شنیدند هنگامی که دست پدرم را در غدیر خُم گرفت و گفت: «مَن کُنتُ مَولاه فَهذا عَلِیٌ  مَولاه…»؛ و فرمود تا هر کس شاهد آن مراسم بود به دیگران ابلاغ کند…

امواج غدیر همچنین در حال نوَسان و خروش بود ؛ و به کیفیّت‌های گوناگون آشکار می گشت؛ و در کانون مقدّس دین و محبّت، عناصر زنده ای پدید می آورد؛ و آزاد مردانی تربیت می کرد که صفحات تاریخ با جانبازی‌های آنان درخشان است؛ در میدان کوفه، مردی پارسا و زاهد ـ میثم تمارـ را بنگریدکه فروغ ایمان از رخساره اش آشکاراست؛ و آثار سجود و شب زنده داری درخشش ویژه‌ای به سیمایش بخشیده است؛ و با دست و پای قطع شده و بدن آغشته به خون، بر سرِ دار، با مردم سخن می گوید و دل‌ها را به بیان فضائل علی(ع) زنده می کند، و در لحظات آخر زندگی، مدافع حقوق انسانیّت را می شناساند، درود بر این روح وارسته و فکر آزاد و زندگی پاک…!

به نقل محدثان سنی و شیعه – پیامبر فرموده است: «علیٌ مَعَ الحَق والحَقُّ مَعَ علی» علی با حق است و حق با علی است. آلوسی بغدادی _ عالم متعصب سُنّی _ در تفسیر خود (ج۲۳/۷۴)، درذیل این آیه: «وَ قِفُوهُم اَنَّهُم مَسؤولُون؛ نگاه داریدشان که مسئولند»؛ می گوید: نزدیک‌ترین قول به صحت، این است که در آن روز، از عقاید و اعمال می پرسند، و در رأس اینها همه، (یعنی: اقرار به یگانگی خدا) است وازمهمترین آنها(یعنی: آنچه در قیامت از آن می پرسند وباز خواست می کنند) ، ولایت علی – کَرَّمَ اللهُ وَجهَه – است.

با همۀ این امواج هدایت گر، اما به گفته وُلتر فیلسوف معروف فرانسوی: آخرین اراده محمد انجام نشد، اوعلی را{به جانشینی خود}منصوب کرده بود.

آخر چگونه می توان امواج بلند غدیر را پوشاند؟!

طبری، مورّخ و مفسّر معروف سُنی (م-۳۱۰) است. وی جریان آخرین حج پیامبر(حَجّه الوداع)را که همه جزئیات آن برای مسلمانان اهمیت بسیار دارد، ناقص ذکر می کند، یعنی دنباله واقعه را از آخرین روزهایی که پیامبر اکرم(ص) در مکه است رها می کند و در مورد شرح باز گشت پیامبر تا مدینه خاموش می شود، تا مبادا کار به ذکر«واقعه غدیر» بکشد، با این همه، پس از مدت‌ها، به عنوان یک حافظ حدیث و فقیه ومورخ مسلمان ، بر کتمان واقعه دینی غدیر آرام نمی یابد و کتابی مستقل به نام «الولایه فی طُرق حدیث الغدیر»در باره این ماجرای مهم اسلامی واسناد حدیث آن تألیف می کند.

ضیاء الدین مقبلی عالم سُنی(م-۱۱۰۸)می گوید: اگر حدیث غدیر مُسلّم نباشد، هیچ امر مسلّمی در اسلام وجود ندارد.

خلیفه دوّم، عمربن خطاب، می گفت: علی از من و ابوبکر برای خلافت سزاوارتر بود.

در حقیقت انکار «غدیر» و امواج بلند آن به انکار اصل اسلام خواهد انجامید. زیرا غدیر تعیین سرنوشت حیاتی اسلام است.

بر همین اساس، امام صادق(ع) از پدران خویش، نقل می کند که پیامبر فرمود: روز غدیرخُم، برترین عیدهای امت من است. وآن روزی است که خدای تعالی مرا امر کرد تا برادرم  علی بن ابیطالب را پیشوای امت خود قراردهم، تا پس از من به او اقتدا کنند، و آن روزی است که خداوند در آن روز دین را کامل کرد. واز اینجاست که امام محمد باقر و امام جعفر صادق و امام علی بن موسی الرضا، علیهم السّلام، غدیر را مطرح کرده اند و روز غدیر را عید می گرفته اند و به مردم یاد آوری می کرده اند که «غدیر» بزرگترین عید اسلام است.

Print Friendly

یک نظر برای این مطلب

  1. با عرض سلام و تبریک به مناسبت میلاد پیامبر اسلام (ص)
    خدا حفظ کند علامه حکیمی را که چنین زیبا و پر شور واقعه غدیر را نگاشته است و دست مریزاد به شما که بسیار انتخاب شایسته ای داشته اید.
    به امید دیدن مقالات بیشتری از شما

یک نظر بگذارید