مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجت‌الاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […]

بررسی ازدواج سیاسی امام جواد (ع)

نویسنده: وحیده کارگر (پژوهش گر مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) میبد)
ارسال شده در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۹۸

چکیده

مأمون، دخترش ام فضل را به عقد امام جواد (ع) درآورد تا با نظارت مستقیم بر امام، نواده ای از نسل امامان شیعه و افتخار و وجهه ی دینی نیکویی در بین مردم داشته باشد، امام نیز باقبول این وصلت، مامون را از کشتن خود در همان ابتدا منصرف کرد و باعث کاهش جو خفقان در میان شیعیان شد. اما با خواست خداوند و درایت امام، مامون هیچ گاه به اهداف خودش نرسید و سرانجام معتصم، خلیفه بعدی عباسیان، اقدام به قتل امام نمود.

مقدمه

در عصر امام جواد (ع)، فرقه های گوناگونی در جامعه اسلامی پدید آمد. از این رو امام مانند پدر بزرگوارش، باید بر دو جبهه فرهنگ و سیاست، نظارت می کرد و حقیقت ناب اسلام را از هر گونه زیانی نگاه می داشت. (حکیمی، محمد رضا، امام جواد (ع)، ص.۱۳)

عکس نوشته ساز_1583262732276
مأمون یکی از زیرک ترین خلفای بنی عباس بود که بعد از به قدرت رسیدن، رویه عوام فریبی در پیش گرفت، او سیاست کنترل امام کاظم (ع) توسط پدرش را به یاد داشت و با الهام از همین سیاست، این رفتار را با امام رضا (ع) و پسرش امام جواد (ع) در پیش گرفت، البته با ظاهری آراسته و فریبکارانه. این روشی بود که خلفای بعد هم به گونه ای دیگر در برابر امام هادی (ع) و عسکری (ع) عمل کردند. (جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص. ۵۸۸)
مأمون می دانست که اگر امام را آزاد بگذارد و مردم پی به شخصیت وی ببرند و از محضر او استفاده کنند دیگر جایی برای بنی عباس نمی ماند، پس باید امام را در محدودیت فوق العاده قرار می داد. گاهی محدودیت با زندان است، گاهی با ولایتعهدی و گاهی با دامادی و ابراز محبت (صلواتی، فضل الله، تحلیلی از زندگانی و دوران امام محمد تقی (ع)، ص.۴۱۰)
کلید واژگان: ازدواج سیاسی، امام جواد (ع)، مأمون، ام فضل

ازدواج با ام فضل؛ منافع یا مصالح؟

بنابر تصریح منابع تاریخی، پس از عقد پیمان ولایت عهدی امام رضا (ع)، مأمون دخترش ام فضل را به همسری امام جواد (ع) درآورد. (ر.ک. زندگانی سیاسی امام جواد (ع) ص.۸۳) که این کار خشم عباسیان را در پی داشت؛ همان گونه که با تحمیل ولایت عهدی نیز عباسیان بر مأمون خشم گرفتند و این خشم تا قتل امام ادامه داشت. ریان بن شبیب می گوید: چون عباسیان از تصمیم مأمون در مورد ازدواج دخترش با امام جواد (ع) آگاه شدند، ترسیدند مبادا با این کار حکومت از دست عباسیان خارج شود.و همان وضعى که در زمان امام رضا (ع) پیش آمده بود تکرار شود. (پیشوای نهم حضرت امام محمد تقی (ع)، ص.۳۱)
با همه این مخالفت ها مأمون بعد از شهادت امام رضا (ع)، پسرشان را از مدینه به بغداد آورد. او مجلس مناظره ای بین امام جواد (ع) و یحیی بن اکثم برپا کرد؛ به این امید که بتواند امام را حتی در یک مسئله عاجز ببیند ولی آن حضرت با وجود سن کم، توانست آنقدر عالمانه مسائل را تشریح کند که آثار عجز و شکست در چهره یحیی بن اکثم آشکار شد.
امام جواد(ع) در هنگام ورود به بغداد با اینکه شانزده سال بیشتر نداشتند با قدرت علمی و بیان بالا توانستند عالمی چون یحیی را شکست دهند، که این خود دلیلی بر بزرگی، کمال، و معرفت والای ایشان بود. مأمون بعد از این مناظرات رو به کسانش کرد و گفت: آیا کسی را که نمی شناختیدش شناختید؟ چه کسی شایسته تر از این جوان برای دامادی من است؟ در همان مجلس مأمون دختر خود را به عقد امام درآورد.
او را به دامادی انتخاب کرد، زیرا با کمی سن، از جهت علم و معرفت و حلم برجسته ترین اهل فضل بود. (مرتضی عاملی، جعفر، زندگانی سیاسی امام جواد (ع)، ص. ۱۰۵)
شکی نیست که امام تمام اهداف و مقاصد پلید مأمون را می دانسته و بر قتل پدرشان به دست مأمون آگاهی داشته است، پس چرا به این ازدواج تن داده است؟
آیا امام این ازدواج را به اجبار مأمون قبول کرده است یا اینکه مصلحت خود و شیعیان را بر آن می دانست که با پذیرفتن این ازدواج به دربار راه یابد؟ یقیناً قسمت اول به حقیقت جواب نزدیک تر است. بدین منظور بهتر است که ابتدا به بررسی اهداف امام از پذیرش این ازدواج پرداخته شود.
خلیفه در آن روزگار همه امور حکومت را در اختیار داشت و کسی که به دربار راه می یافت یا ولایت منطقه ای را به دست می آورد یا به حکومت سرزمینی منصوب می شد و یا لااقل قاضی القضات ناحیه ای می شد. اما امام از پذیرفتن همه این مناصب خودداری کرد، با همسر خویش به مدینه رفت و تا زمانی که مأمون در رقّه درگذشت در مدینه باقی ماند و با این کار به دو هدف نائل آمد:
– امام با قبول این ازدواج مأمون را از کشتن خود منصرف کرد.
– توانایی های حکومت را تحت الشعاع جنبش مکتبی قرار داد و این خود موجب آن شد که مأمون از نابودی افراد و گروه های مکتبی چشم بپوشد. (مدرسی، محمد تقی، امامان شیعه و جنبش های مکتبی، ص ۳۰۶)
اما بی شک این ازدواج برای مأمون، منفعت و مصلحت های بسیاری را در پی داشت. مأمون یکی از بزرگترین خلفای عباسی و داناترین، مکارترین و زیرک ترین آن ها بوده است و حتی از امام علی (ع) روایت شده است هنگامی که (به پیشگویی از غیب) خلفای عباسی را توصیف می فرمود، گفت: هفتمین آنان پیچیده ترین آن هاست. (مرتضی عاملی، جعفر، زندگانی سیاسی امام رضا (ع)، ص. ۱۴۳)
مأمون بعد از اینکه قدرت را به دست گرفت رفتار خود را با اهل بیت تغییر داد و رویه ای عوام فریبانه در پیش گرفت. او دانسته بود که اگر بخواهد حکومت خود را نگاه دارد باید برخلاف خلفای پیشین در ظاهر، دوستدار و شیفته اهل بیت باشد.
مأمون یعنی کسی که بالای سر هر کس یک خبرچین داشت و کنیزکان را برای جاسوسی به هر کسی هدیه می داد. (مرتضی عاملی، جعفر، زندگانی سیاسی امام جواد (ع)، ص. ۶۹)
بخشی از اهداف او از اینکه دخترش را به همسری امام رضا (ع) در آورد و سپس دختر دیگرش را به امام جواد (ع) داد، گماشتن جاسوس در داخل خانه ایشان بوده است. همچنین با اجبار امام (ع) به اقامت در بغداد، روابط آن حضرت با شیعیانش و روابط شیعیانش با آن حضرت قطع، یا دست کم، بسیار اندک می شد، زیرا طبیعی بود که زمانی که امام (ع) در محیطی که جلال حکومت و ابّهت فرمانروایی بر آن سایه گسترده است، قرار گیرد بسیاری از مردم از برقرار کردن ارتباط به صورت طبیعی با آن حضرت واهمه می کنند، به ویژه که بسیاری از آنان نمی خواهند در مقابل دیدگان حکومت و عمّال حکومتی، خودشان را نشان بدهند و روابط خود را با ائمه آشکار نمایند. (همان، ص.۷۲)
مأمون با این ظواهر عوام فریبانه، خود را دوستدار شیعیان و علاقه مند به اهل بیت نشان می داد. چون می دانست نیمی از مردم قلوبشان با اهل بیت است و اینگونه می خواست برای خود وجهه ای نیکو در انظار عمومی ترسیم کند.
مأمون دختر خود ام الفضل را به تزویج محمد بن رضا (ع) درآورد و فرمود تا دو میلیون درهم به وی دهند. و گفت: من دوست دارم که جد مردی باشم که پیامبر خدا (ص) و علی بن ابی طالب (ع) پدران او باشند، لیکن ام الفضل از آن حضرت فرزندی نیاورد. (یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج. ۲، ص. ۴۷۳)
به طور کلی اهداف مأمون را می توان در چند مورد به خلاصه برشمرد:
– با فرستادن دختر خود به خانه امام، آن گرامی را برای همیشه دقیقاً زیر نظر داشت و از کارهای او بی خبر نماند.
– با این وصلت، امام را با دربار پر عیش ونوش خود مرتبط و آن بزرگوار را به لهوو لعب و فسق و فجور بکشاند، و بدین ترتیب بر عظمت امام لطمه وارد سازد و او را در انظار از مقام ارجمند عصمت و امامت ساقط و خوار و خفیف نماید.
– با این وصلت علویان را از اعتراض و قیام علیه خود باز دارد و خود را دوستدار و علاقه مند به آنان وانمود کند.
– عوام فریبی
ام فضل در زندگی مشترک خود با امام جواد (ع)، از دو جهت ناکام ماند: آن که از حضرت دارای فرزندی نشد. امام چند کنیز داشت و ام فضل از این موضوع دلگیر بود که چرا تمام توجه امام به او نیست. گویا ام فضل یک بار از مدینه نامه ای برای پدرش نوشت و از امام نزد مأمون شکایت کرد و از اینکه امام چند کنیز دارد گله نمود. که مأمون در جواب نوشت: ما تورا به عقد ابو جعفر در نیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم. دیگر از این شکایت ها نکن. (جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، ص.۵۹۲)
ام فضل رفتاری نا خوشایند داشت و لحظه ای امام را آسوده نمی گذاشت، او هم کفو امام نبود و با معیار ها و اندیشه های دیگری تربیت شده بود. زندگی ساده و بی پیرایه امام را دوست نداشت، عبادت، نماز ، روزه، امر به معروف و نهی از منکر امام برای او، دردسر بود. هر روز بهانه ای می گرفت. مزاحم و مانع کسانی بود که می خواستند از محضر امام درک فیض کنند‌. (صلواتی، فضل الله، تحلیلی از زندگی و دوران امام محمد تقی (ع)، ص ۴۰۵-۴۰۶)
امام جواد (ع) در جو اختناق حکومت بنی عباس مواظبت می شد‌. امام در دو سال پایانی عمر خویش تحت نظارت شدیدتر دستگاه امنیتی و نظامی خلیفه معتصم قرار گرفت. در این ایام معتصم و جعفر برادر ام فضل، او را تحریک کردند که امام را مسموم کرده و به شهادت برساند (حکیمی، محمد رضا، امام جواد (ع)، ص۱۴)

نتیجه گیری

ازدواج امام جواد (ع) با ام فضل، دختر مأمون که مورد اصرار مأمون بود، کاملاً جنبه سیاسی داشت، بنابراین با آنکه این وصلت با زندگی مرفهی توأم بود، برای امام که همچون پدران گرامیش به دنیا توجهی نداشت، نمی توانست ارزشی داشته باشد، بلکه اصولأ زندگی با مأمون بر آن حضرت تحمیلی و پر رنج بود.
مأمون این توطئه گر زیرک، دست از مخالفت علنی با امام برداشت. او با ردای دین به جنگ دین رفت و می خواست با به ظاهر دوستی اهل بیت تبر بر ریشه امامت بزند و نور حق را خاموش کند. همان کاری که معاویه بنیان گذار آن بود. یعنی جنگ با اسلام به وسیله اسلام. دین ستیزی با ابزار دین روشی نیکوست برای پادشاهان سلطنت طلب و زیرک و دانا که ترس از دست دادن قدرت دارند.

منابع :

۱- پیشوای نهم حضرت امام محمد تقی (ع)، شورای نویسندگان موسسه اصول دین، قم، موسسه در راه حق.
۲- جعفریان، رسول، حیا ت فکری سیاسی امامان شیعه، چاپ سوم، تهران: نشرعلم، ۱۳۹۳
۳- حکیمی، محمدرضا، امام جواد برگرفته از آثار علامه محمد رضا حکیمی، چاپ اول، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۹۰
۴- صلواتی، فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام محمد تقی (ع)، چاپ دوم، تهران: انتشارات اطلاعات، ۱۳۸۴
۵- مدرسی، محمد تقی، امامان شیعه و جنبش های مکتبی، چاپ چهارم، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۸
۶- مرتضی عاملی، جعفر، زندگانی سیاسی امام جواد (ع)، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۵
۷- مرتضی عاملی، جعفر، زندگانی سیاسی امام رضا (ع)، ترجمه دفتر انتشارات اسلامی، کنگره جهانی حضرت رضا (ع)، ۱۳۶۵
۸- یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، چاپ یازدهم، تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۸۹

Print Friendly

یک نظر بگذارید