مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی .این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی با کو شش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، تبلیغاتی ، رفاه،آموزش تیزهوشان ومجمع یاد آوران مهدی (عج) می باشد . ۱- واحد فرهنگی ما بر این باوریم که غائله […]

مناسبات امام باقر (ع) با حکومت از منظر استاد حکیمی و اتان کالبرگ

نویسنده: حجت الاسلام علی انصاری (پژوهشگر دینی)
ارسال شده در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۹۵

425314045_152118رویارویی سلبی یا ایجابی امام باقر علیه السلام با خلافت های معاصر ، از موضوعاتی است که نیازمند بحث و بررسی بسیار است . این مساله از دیدگاه نویسندگانی که در باره آن امام ، مطلبی نوشته اند نیز مخفی نمانده است و در این باره سعی و تلاش کرده اند تا به گونه ای محور حاکم بر فعالیت های آن حضرت را در این باره کشف و ثبت کنند . یکی از شیعه شناسانی که در این باره نکاتی را مطرح کرده است « اتان کالبرگ » ، استاد دانشگاه هبرو در اورشلیم است .

« کالبرگ ، مقالات و آثار پرشمارى در باب شیعه نوشته است .  شرح حال علمى او در مقاله‏اى با عنوان « امامان شیعه در دایره المعارف اسلام » آمده است . از او افزون بر دایره المعارف اسلام ، چندین مقاله در حوزه شیعه‏شناسى نقل شده است . آگاهى جدى و همه‏جانبه کالبرگ از منابع کهن شیعى ، که به ظن قوى ، مرهون آشنایى و مراوده علمى‏اش با برخى محققان شیعه است ، سبب قوت علمى و تحقیقى کارهاى وى شده و نگاشته‏هایش از ضعف و سستى آثار اسلام‏شناسان گذشته غربى ، از این حیث مبرّاست . » ۱

وى کتاب محققانه‏اى درباره سید بن طاووس با عنوانMedival Scholar at Work : Ibn Taw -us and his Library تألیف کرده که به فارسى نیز ترجمه شده است ( عنوان فارسى و مشخصات کتاب مزبور از این قرار است : کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او ، ترجمه رسول جعفریان و سید على قرائى .)  بارى ، مقاله امام باقر علیه السّلام ، در ویرایش دوم ذیل نام آن حضرت ، درسال ۲۰۰۲ م. چاپ شده است .

اتان کالبرگ در بخشی از مقاله خویش می نویسد :

« او همانند پدرش ، سیاست سکوت را ادامه داد ، و از حمایت قیامهایى که علیه امویان صورت مى‏گرفت خوددارى ورزید . به‏هرحال روابط او با انقلابیون نا آرام و پرتنش بود . » ۲

« نویسنده پس از اشاره به آغاز امامت حضرت باقر علیه السّلام پس از امام سجاد علیه السّلام ، نخستین مطلب را در دوران امامت به جهت‏گیرى و رفتار سیاسى ایشان اختصاص داده و سه نکته مهم را گوشزد کرده است : سیاست سکوت ، خوددارى از حمایت قیام هاى ضد اموى ، و مناسبات پرتنش با مبارزان ضد اموى » ۳  

در اینکه امام باقر علیه السّلام راهبرد رویارویى بر ضد امویان را برنگزیدند ، مى‏توان بر پایه منابع موجود ادعاى اجماع کرد ولی آنچه که مهم است فهم این نکته است : آیا پرهیز امام باقر علیه السلام از مواجهه با خلافت مروانیان ناشی از انتخاب نوعی « دینداری منهای فلسفه سیاسی » است یا اینکه امام علیه السلام ضمن باورداشتن و اعتقاد  به فلسفه سیاسی در دین ، فقط زمان مواجهه با مروانیان را مناسب نمی دیده است ؟ چه ، تفاوت میان این دو ، تفاوتی روشن ، آشکار و مهم است .

آنچه از ظاهر روایات استفاده میشود این است که امام باقر علیه السلام ، فقط زمان قیام و رویارویی را مناسب نمی دیده است هرچند فلسفه سیاسی مورد پذیرش ایشان ، از منظر اعتقادی ، همان فلسفه غدیر است . این روایت از امام باقر علیه السلام زبانزد خاص و عام است که حضرتش فرموده است : « بنی الاسلام علی خمس الصلاه والزکاه و الحج و الصوم و الولایه » یعنی ، اسلام بر پنچ رکن و پایه پی ریزی شده است :  نماز و زکات و حج و روزه و ولایت – امام عادل – و سپس در ذیل همین روایت فرموده : « و به هیچ چیز به آن اندازه که بر ولایت تاکید شده – در عالم – تأکید نشده است . سپس راوی روایت عباس بن عامر گفته است : مردم چهار رکن را گرفتند و مهمترین پایه یعنی ولایت را رها کردند » ۴

به گواهی تاریخ ، امام علیه السلام از مواجهه با ظلم و ستم امویان پرهیز نمی کرده است و سیاست سکوت و پرهیز را بر خلاف ادعای کالبرگ ، در پیش نگرفته است . بلکه مناسب ندیدن فضا ، آن حضرت را مجبور کرده است تا مواجهه و تقابل خود را با نظام غیر صالح ، بر  روشهایی غیر مستقیم و به دور از رویارویی آشکار پی گذاری کند و در هر حال ، نسبت به موضوع حکومت ، اشراف داشته و سکوت نکرده و خود را فارغ از اندیشه آن ندیده است .

در تفسیر عیاشى‏ آمده است :

« زید بن‏ على‏ خدمت‏ حضرت‏ باقر علیه السلام رسید مقدارى‏ نامه‏ در اختیارش‏ بود که‏ اهل‏ کوفه‏ فرستاده‏ بودند در آن‏ نامه‏ها زید را دعوت‏ میکردند به قیام‏ و وعده‏ کمک‏ میدادند . حضرت باقر علیه السلام فرمود : خداوند عزیز ، حلال و حرامى قرار داده و مثالها زده و سنتى تعیین کرده است  هرگز امامى را که عالم بدستور اوست نسبت به دستوراتش در اشتباه نگذاشته است تا کارى را قبل از موقعش انجام دهد و یا در غیر موقع جهاد کند .

خداوند در مورد شکار حرم میفرماید : « در حال احرام شکار نکنید لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ‏ ۵ ؛ و وقتى از احرام خارج شدید شکار کنید . آیا کشتن یک شکار مهمتر است یا قتل نفس ؟ – خدا – براى هر چیز محلى قرار داده است‏ » ۶

محقق اربلی در کتاب « کشف الغمه » مینویسد :

« جابر ازحضرت باقر علیه السلام نقل کرده است که : « هر کس بر هشام بن عبد الملک قیام کند کشته مى‏شود » . این سخن را به زید گفتم . در جواب گفت : من خودم بودم که در حضور هشام ، پیغمبر را دشنام دادند هیچ اعتراض نکرد و در او تغییرى بوجود نیامد اگر در دنیا من بمانم و پسرم ،  بر او خروج میکنم . » ۷

امام باقر علیه السلام در روایت نخست از « جهاد در غیر وقت خود » و به تعبیری « چیدن محصول در غیر وقتِ رسیدن » سخن گفته است و بر عدم عقلانی بودن جهاد در آن شرایط و فضای خاص تاکید کرده است . دیدگاه امام علیه السلام مبتنی بر تفقه ویژه و دیدگاه نظام مند او و به دور از احساسات آنی و زود گذر است . در برابر ، همانگونه که از روایت دوم آشکار است ، دیدگاه زید بن علی بن الحسین ،  دیدگاهی شورمندانه و احساسی و فاقد عقلانیت است که به نظر میرسد زمان و مکان و مقتضیات آن در انتخاب چنان نگاهی ، هیچ  نقشی نداشته است .

نگاه امام باقر علیه السلام نزدیک به نگاه امام علی علیه السلام پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله است آنگاه که ابو سفیان و عباس عموی پیامبر از وی خواستند تا قیام کند و حقِ از دست رفته ، باز پس  بگیرد علی علیه السلام در پاسخ فرمودند :

« رستگار شد آن کس که با یاران به پا خاست یا کناره گیری نمود و مردم را آسوده گذاشت این گونه زمامداری چون آبی بد مزه و لقمه ای گلو گیر است و آن کس که میوه را کال و نارس بچیند ، مانند کشاورزی است که در زمین دیگران بکارد » ۸

از جمله روایات قابل استناد در این مبحث ، نگاه مثبت و ارزشی امام باقر علیه السلام به قیام زید بن علی ع است ؛ به این معنا که ، هرچند نفس قیام و انقلاب در برابر ظلم و ستم مروانیان و بر پایی حکومت عادلانه ، مطلوب و امری پذیرفتنی برای آن حضرت است اما باز جای همان گلایه از زید هست که زمان چنان قیامی از نظر امام ع ، زمانی مناسب و قابل توجیه نبوده است .

در رجال کشى ذکر شده است که  :

« عمرو بن خالد که از رؤساى زیدیه است از ابى الجارود که او نیز جزء سران این دسته محسوب مى‏شود نقل کرد که گفت : خدمت حضرت باقر بودم زید آمد همین که چشم امام به او افتاد فرمود : این سرور خانواده من است و انتقام‏گیرنده خون آنها است » ۹

گذشته از امام باقر (ع) ، فرزند ارجمند ایشان نیز که در این دوران همراه پدر و مراقب حالات روحی و معنوی ایشان بوده ، بر مناسب نبودن اقدام آشکار و مستقیم در جهت احیای فلسفه سیاسی تشیع در زمان آن حضرت و نه نفس قیام و تلاش ، تاکید کرده است .

ابو الصباح می گوید :

« عزم سفر نموده خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم و جریان‏ صحبت خود را با زید به ایشان عرض کردم …….. امام صادق (ع) فرمود : بخدا قسم آن طور که زید گفته نیست اگر خروج کند کشته مى‏شود ابو الصباح گفت در مراجعت از مدینه به قادسیه که رسیدم خبر شهادت زید را شنیدم » ۱۰

با این حال « کالبرگ » در همین مقاله می نویسد :

« هشام چندین بار، [امام‏] باقر را به دمشق فراخواند و حداقل یک بار او را زندانى کرد و پس از مدتى به مدینه باز گرداند و به محافظان دستور داد که در طول راه به او آب و غذا ندهند » ۱۱ اما وی ، توضیح نمی دهد که اگر امام (ع) سیاست صبر و سکوت پیشه کرده و از ورود به « اسلام به اضافه حکومت و سیاست » ،  پرهیز نموده و به نوعی به « دینداری منهای سیاست »  رو کرده بود ، چرا هشام با وی چنین رفتار می کرده است ؟!

« حسن طارمى ‏»  نیز ،  در این باره می نویسد :

« راقم این سطور در مقاله « الباقر ، محمد بن على علیه السّلام » ، چاپ شده در دانشنامه جهان اسلام ( جلد اول، ص ۶۲۴ – ۶۳۳ ) بابى را با عنوان « مواضع و اقدامات سیاسى امام » گشوده و در آنجا نوشته است که امام باقر علیه السّلام به اعتبار جایگاه علمى و اجتماعى خود ، کانون توجه و مراجعه بسیارى از مردم و مخالفان حکومت اموى بود ، و بنابراین از سوى حکومت به شدت زیر نظر بود . از طرفى ، اوضاع خاص اجتماعى که پس از واقعه کربلا پیش آمد ، اقتضا مى‏کرد که امام روشى خاص را پیش گیرد . از این روش ، با عنوان « تقیه » یاد مى‏شود . در چنین اوضاعى ، البته جزئیات زندگى اجتماعى امام ثبت نمى‏شد ، و طبعا گزارش اقدامات سیاسى آن حضرت را در منابع تاریخى نمى‏توان سراغ گرفت . اما از برخى اخبار که در جاى ‏جاى منابع تاریخى و حدیثى آمده است ، مى‏توان تا حدودى اقدامات سیاسى امام را پى جست ؛ مثلا مواجهه هشام بن عبد الملک با امام در سفر حج و اشاره او به آن حضرت با تعبیر « امام مردم عراق » و « کسى که مردم عراق شیفته اویند » و پس از آن ، احضار حضرت به دمشق ، همراه با فرزندشان حضرت جعفر بن محمد علیه السّلام ، و برخورد خشمگینانه و ملامت‏آمیز با ایشان که پاسخ صریح امام را درباره جایگاه اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در پى داشت . این ماجرا با به زندان افکندن امام و سپس آزادى ایشان خاتمه یافت ؛ اما آنچه روى داد از نفوذ معنوى آن حضرت در جامعه آن روزگار و نگرانى هشام از این نفوذ و اقتدار معنوى حکایت دارد ؛ چرا که توسعه و استمرار آن ، سرانجام به مرجعیت و اقتدار سیاسى مى‏انجامید . » ۱۲  

تحذیر شیعیان از پذیرش مناصب رسمى ، از آن ‏روى که چه بسا در اقدامات ستمگرانه حاکمان اموى مشارکت ورزند ، نمونه دیگرى از سمت‏گیرى فعال سیاسى امام است . در عین حال ، آن حضرت براى برخى پیروان خود توضیح داده‏اند که عدم اعتماد کافى به درخواست‏کنندگان قیام بر ضد امویان و آماده نبودن زمینه لازم ، مانع اقدام سیاسى عمومى است .

خوددارى امام از حمایت قیامهاى ضد اموى نیز قابل تبیین است . زیرا این قیامها با انگیزه‏هاى گوناگون شکل گرفته و طبعا وجهى براى تأیید بسیارى از آنها از سوی امام (ع) وجود نداشته است . « عمده‏ترین جنبشها را بنى عباس رهبرى مى‏کردند و داعیانشان را به این سو و آن سو اعزام مى‏کردند تا مردم را به خلافت و زمامدارى آنان در برابر امویان‏ فراخوانند . طبرى در گزارش رویدادهاى سال صد هجرى آورده است که در این سال ، محمد بن على بن عبد الله بن عباس داعیان خود را به نواحى گوناگون گسیل کرد تا مردم را به سوى او و خاندانش دعوت کنند . درباره این دعوت که بیش از سى سال بعد ، با برچیده شدن بساط امویان ، ثمر داد ، پژوهش هاى سودمندى صورت گرفته است ، و اگرچه در آن مقطع بسیارى از مسلمانان را به خود جذب کرد ، ولی بعدها بر همگان آشکار شد که هدف چیست و چه ثمرى دارد . حتى در همان زمان که داعیان بنى عباس مى‏کوشیدند از محبوبیت و نفوذ معنوى امامان اهل بیت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله هزینه کنند و وابستگى خود را به این امامان مطرح سازند ، در برخى جاها رسما با پیروان اهل بیت علیهم السّلام مقابله مى‏کردند . » ۱۳  

از جمله ، اولین داعى بنى عباس براى مردم خراسان ، شخصی به نام « زیاد » ، در سال ۱۰۹ به این منطقه آمد .

« محمد بن على به او گوشزد کرده بود که در ابر شهر ، فردى به نام « غالب » اقامت دارد و او شیفته بنى فاطمه است ( انّه کان مفرطا فى حبّ بنى فاطمه ) ، و « زیاد » باید از او فاصله مى‏گرفت » ۱۴  

به نظر مى‏رسد همراهى نکردن امام (ع) ، با این نوع قیامها ، حتى قیام هاى تظلم‏جویانه ، گذشته از اوضاع خاص سیاسى و تنگناهایى که براى آن حضرت وجود داشت ، به آن حرکتها و اهدافشان نیز بازمى‏گشته است  .

مواردی از این دست که ذکر شد و ناگفته های بسیاری که در تاریخ ثبت شده است استاد حکیمی را بر آن داشته است تا به نوع تفسیر امام باقر (ع) از دینداری ، دقیق تر نگاه کند . حکیمی که پیش از هر وصف دیگر ، موصوف به دانایی در معارف اهل البیت ع و احادیث ایشان است ، در کتاب « امام درعینیت جامعه » به صورتی گذرا ، اما با دقت فراوان  ، از دوران پنجاه و اندی ساله امامت امام باقر (ع) و امام صادق (ع) یاد کرده و چند سر فصل مهم برای آن گشوده است . از دیدگاه حکیمی ، موضع چهارمی که همت عظیم و بزرگ این دو امام در آن ، مصروف شده است موضع تایید قیامها و اقدامات است ، اقداماتی که در راستای بر پایی سیاست اسلامی و حاکمیت غدیر است . وی مینویسد :

« موضع چهارم ، نشر غیر مستقیم فلسفه تحرک است ، از طریق تربیت و تایید سادات عالم و عامل ، که در عین اعتراف و ایمان به حق ، رهبری های این دوره را بر عهده می گرفته اند و خواب را بر خلافت های غرق بیخبری و تعدی و اسراف حرام می کرده اند » ۱۵

حکیمی ، نوع احادیثی را که از امام باقر (ع) در مذمت و نا پختگی و وقت ناشناسی برخی از سران و رهبران قیامها ذکر شده ، حمل بر « تقیه » نموده و بر این باور است که مشعل « اسلام به اضافه فلسفه سیاسی » حتی برای پاره ای از مصالح ، در این دوران ، از سوی امام (ع) ، خاموش نشده است . او می نویسد :

« نوع آنچه که از ائمه طاهرین بر خلاف آنان –  هواداران و سران قیامها – گفته شده است ، برای کور کردن ذهن ماموران دستگاه خلافت بوده است » ۱۶

وی سپس به دلایلی چند در این باره اشاره می کند :

۱- احضار امام باقر (ع) به دمشق و توبیخ آن حضرت

۲- سخنرانی امام (ع) در منا و تاکید بر اولویت پیشوایان حق برای خلافت بر زمین

۳- تاکید امام باقر (ع) در مناظره با هشام نسبت به فلسفه سیاسی اسلام

۴- حبس امام باقر (ع) در دمشق

۵- دستور هشام به ضرورت دور نگاه داشتن امام (ع) از شهرها هنگام آزادی و مراجعت از دمشق  

۶- اهمیت متنِ وصیت نامه امام باقر (ع) در این باره

۷- اهتمام امام (ع) به احیای منابع عاشورایی و پیام و صورت قیام امام حسین (ع)

۸- تاکید امامان (ع) نسبت به احیای شعر پیامگستر و متعهد ۱۷

نتیجه اینکه : دو دیدگاه در باره  نوع دینداری مورد توصیه امام باقر (ع) مطرح شده است .

الف : دیدگاه کالبرگ که معتقد است : امام در ارتباط با فلسفه سیاسی اسلام ، دیدگاهی پرهیز گونه داشته است و دیدگاه دوم : مربوط به حکیمی است که معتقد است محور حاکم بر نوع دینداری امام (ع) همان « دینداری به اضافه فلسفه سیاسی و حکومت » است  .

با این حال ، جای این مبحث هنوز خالی است که منظور امام باقر (ع) از نرسیدن وقت قیام چه زمانی است ؟ از آن رو که برخی از بزرگان با استناد به پاره ای از روایات ، بر این باورند که زمان تحرک و اقدام برای احیای فلسفه سیاسی تشیع ، منحصر به دوران ظهور است و در این باره ، به انتخاب دیدگاهی شبیه آن چه که کالبرگ گفته است ، رسیده اند . دیدگاهی که سالیان دراز بر ذهنیت بسیاری از عالمان شیعی حاکمیت داشته است و طبیعی است دگرگونیِ در این ذهنیت ها ، نیازمندِ بحث و بررسی گسترده تری است .

______

منابع :  

۱  تصویر امامان شیعه ص  ۲۴۱ ، با نظارت محمود تقی زاده داوری

۲  همان  ص ۲۴۱

۳  همان ص ۲۵۷

۴  محاسن‏ برقى‏ ص  ۲۸۱ ج ۱

۵  سوره مائده : شعائر خدا را حلال نشمارید و نه ماه حرام را

۶  زندگانى امام سجاد (ع) و امام محمد باقر(ع) ، ترجمه بحار الأنوارص ۱۰۶

۷  همان ص ۱۳۳

۸ نهج البلاغه دشتی ص ۵۱ خ ۵

۹  زندگانی زندگانى امام سجاد(ع)و امام محمد باقر(ع)، ترجمه بحار الأنواص ۱۰۶  

۱۰  همان ، ص ۱۳۵

۱۱  تصویر امامان شیعه ، ص ۲۶۱

۱۲  همان  ، ص ۲۶۲

۱۳  همان ، ص ۲۶۳

۱۴  طبرى ، حوادث سال ۱۰۹

۱۵  امام در عینیت جامعه ، حکیمی ، ص ۴۵

۱۶  همان

۱۷ ن .گ : امام در عینیت جامعه ، حکیمی ، ص ۴۳ – ۴۶

Print Friendly

یک نظر بگذارید