مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی .این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی با کو شش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، تبلیغاتی ، رفاه،آموزش تیزهوشان ومجمع یاد آوران مهدی (عج) می باشد . ۱- واحد فرهنگی ما بر این باوریم که غائله […]

جایگاه حضرت فاطمه (س) در شعر کُمیتِ زیدِ اسدی، شاعر بزرگ عرب

نویسنده: سیدابوالقاسم آقایی میبدی، پژوهشگر مجموعه فرهنگی امام جعفر صادق (ع)
ارسال شده در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۹۸

چکیده:

زبان شعر و ادبیات همیشه احساسی، و همراه با احساسات و عواطف بوده است. شاعران و سخنوران سده های نخستین اسلام به منزله روزنامه ها و رسانه ها و جراید امروز بودند که هریک جهت گیری سیاسی خاص خود را داشته و از آن دفاع می کردند. آنها با بیان گویا و مؤثر بر حقانیت گرایش سیاسی و اعتقادی خود دفاع می کردند و دلائل رقبای خود را مردود می ساختند.
کمیت زید اسدی یکی از شعرای بزرگ و از حماسه سرایان سلحشور و آگاه شیعه است. که از امام باقر و امام صادق (ع) بهره ها جٌست و همواره با اشعار پر محتوای خود به حمایت از آنان پرداخت؛ آنهم در روزگاری که طاغوت های اموی صداها را در سینه ها و نفس ها را در گلوها خفه کرده بود.
او با اشعارش به ستایش و مدح خاندان پیامبر (ص) می پرداخت، و از محضر ملکوتی سه امام معصوم علیهم السلام (امام سجّاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام) کسب فیض نموده و از اصحاب این سه امام هُمام شمرده می شود. از بهترین و معروفترین شعرهای او هاشمیات است که در آن از خاندان پیغمبر به نیکی یاد کرده است. به برکت دعای امام زین العابدین (ع) قلم تقدیر، سرنوشت شهادت را به نامش رقم زد.
کلید واژگان: حضرت زهراء (س)، شعر، هاشمیات، ابو مستهل کمیت بن زید اسدی

معرفی شخصیت

کمیت بن زید بن خُنیس اسدی (۶۰-۱۲۶ه ق) شاعر برجسته ی عرب در عصر اموی، و طرفدار و ستایشگر خاندان بنی هاشم و آل پیغمبر. وی از مردم کوفه بود، و در خطابه، شعر، سوارکاری، بخشندگی، و تیراندازی شهرت بسیار داشت، و بر زبان و ادب عرب و تاریخ و انساب و اخبار مسلط بود. تعداد اشعار او را ۵۰۰۰ بیت نوشته اند، و معروفترین شعرهای او همان قصایدی است که به هاشمیات کمیت شهرت دارد، کمیت در میان شاعران شیعی تاریخ ادبیات عرب مقامی بسیار والا دارد، و از اصحاب امام محمدباقر(ع) و امام جعفرصادق(ع) بوده است، ولی گاه، به تقیه، تمایلی به امویان نیز نشان داده است. (مصاحب، غلامحسین، دایره المعارف فارسی، جلد دوم، بخش اول، ص ۲۲۷۲و۲۲۷۳٫)
کمیت فرزند زیدبن خُنیس بن مُخالد اسدی در سال ۶۰ قمری به دنیا آمد و شهادتش در کوفه و در زمان خلافت مروان بن محمد در سال ۱۲۶ قمری اتفاق افتاد. کمیت اولین کسی بود که در قبرستانی که به تدریج قبرستان بنی اسد خوانده شده دفن شده است. (امینی نجفی، شیخ عبدالحسین، ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۳۲۲-۳۲۱،به نقل از: الاغانی: ۱۵/۱۳۰؛المعاهد:۲/۱۳۱٫)
سیوطی در شرح شواهد مغنی، نقل می کند طائفه بنی اسد همیشه به خود می بالیدند و با افتخار می گفتند: ما را فضیلتی است که در جهان نظیرش پیدا نمی شود، خانه ای از ما پیدا نمی کنید مگر این که برکت وراثتِ کمیت را در آن خواهید دید، چرا که پیامبر (ص) در عالم رویا به او فرمود قصیده ای را گفته ای:
طَربتُ و ما شوقاً الی البیض َاطَربُ برایم بخوان، پس او خواند و پیامبر فرمود: بُورِکتَ وَ بُورِکَ قَومُک، تو و ایل و تبارت با برکت باشید. (همان ص ۲۹۳٫)
کمیت، شخصیّت بزرگی است که بعضی او را فقیه شیعه و برخی سیاستمدار بیدار و بعضی علاّمه نسّابه و برخی دیگر عاشق اهل بیت اطهار (ع) نامیده اند و بسیاری از بزرگان هم، این همهَ را با هم در او دیده اند. لحظه لحظۀ حیات او، رعد و برقی بود که در شبهای تاریک تاریخ یعنی در عصر ظلمت امویان می غُرّید و می درخشید. هر کدام از قصائد حماسی، سیاسی او قاصد انقلابی و پیک اعتراضی بود. اعتراض بر حکومت اموی و رژیم جور و جهل مروانی، کافی بود قصیده اش را برای یک نفر بخواند، آن وقت چون نوری که در شب تاریک بتابد، فوری همه جا پخش می شد و دست به دست دوستان اهل بیت می گشت، کمیت بر خلاف بسیاری شاعران روزگارش که نان را به نرخ روز می خوردند و آبروی شعر و هنر می بردند، سخنش سنجیده و کلامش کمال آفرین و سرودش از سرِ درد و شعرش مالا مال از شهود و شعور است. مکتب او در شعر، مکتب اعتراض است، اعتراض تا شهادت و سبک سخن اش سبک سرخ عاشورا است. (صحّتی سردرودی، محمد، کمیت اسدی حدیث حرّیت، ص ۱۱-۱۴)
اگر بگوئیم فرشتگان به حال او غبطه می خورند، مبالغه نکرده ایم، این کدام فرشته ای است که امام سجاد در حق او بفرماید: «ما از پاداش تو عاجزیم! امّا نه، ناتوان نیستیم زیرا خدا از پاداش، داد به تو عاجز نیست. بار خدایا! کمیت را بیامرز!. سپس چهار هزار درهم را که از میان خود و خاندانش به تقسیط فراهم کرده بود به کمیت داد و فرمود: ای ابا مستهل! این را بگیر. کمیت گفت: اگر دانگی هم به من دادید برای من باعث سرافرازی بود، امّا اگر دوست دارید به من عنایتی کنید، یکی از تن پوش های خود را به من مرحمت کنید تا به آن تبرک جویم. (امام) برخاست و جامه ها را از تن به در آورد و همه را به کمیت داد و پس از آن گفت: خداوندا! در روزگاری که مردم در باره خاندان پیغمبرت خودداری داشتند به راستی که کمیت از خود گذشتگی نشان داد و حقی را که دیگران پنهان می کردند، او آشکار نمود پس وی را به نیک بختی زنده بدار و به شهادت بمیران. مزد دنیای اش را به وی بنما و بهترین پاداش را در آخرت برای وی ذخیره فرما که ما از عهده پاداش او بر نمی آییم، کمیت گفت: برکت دعای امام را پیوسته احساس می کنم.
(امینی نجفی، شیخ عبدالحسین، ترجمه الغدیر، ج۲، ص ۲۹۱-۲۹۲ ،به نقل از: خزانه الادب، بغدادی:۱/۶۹٫)

مقدمه

ابو مستهل کمیت بن زید اسدی (۶۰-۱۲۶ق) از شاعران عرب زبان شیعه و از مدیح سرایان اهل بیت (ع) است لغت شناسیِ آشنا به تاریخ عرب و از سخنوران قبیلۀ مُضَر بوده است. وی محضر امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) و امام صادق (ع) را درک کرد. کمیت در روزگار بنی امیه می زیست و از روی تقیه شعری نیز در نزد هشام بن عبدالملک در مدح بنی امیه سرود. معروف ترین اشعارش را قصاید هاشمیات دانسته اند. (سایت ویکی شیعه، دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت)
ائمه اطهار دوست داشتن دین به صورت مشعل فروزان همیشه باقی بماند. لذا از شعر شعرای چون فرزدق و کمیت اسدی و… که در مدح اهل بیت سروده می شد استقبال می کردند. شهید مطهری در یکی از خطابه هایش می گوید: اشعار کمیت به اندازه یک سپاه و شاید بیشتر برای دولت بنی اُمیه ضرر داشت. (مطهری، مرتضی، ده گفتار،ص ۲۵۲)

جایگاه شعر در دورۀ امویان

شعر به عنوان زبان گویای عاطفه و احساس، با زیباییهای دل انگیز و عقل ربای خود بهترین شیوۀ سخن پردازی به شمار می آید. جریان ادبی در دورۀ اموی شدیداً تحت تأثیر محیط قرار گرفت، بگونه ای که شعر با تأثیر پذیری از عوامل سیاسی، اقتصادی، دینی و اجتماعی در مقایسه با دوره های پیشین از اهمیت بیشتری بر خوردار شد و همۀ اقشار مردم از خلیفه تا مردم عادی به شعر روی آوردند.
به دنباله گسترش دامنۀ فتوحات اسلامی، اموال و داراییهای زیادی نصیب مردم مکه، مدینه و شام شد، بطوری که زندگی پر زرق و برق و مُرفعی را برای خود فراهم کردند. حکومت اموی نیز با سرازیر کردن منابع مالی به شهرهای بزرگ بویژه مکه و مدینه سعی در گسترش مجالس خوشگذرانی، آوازخوانی و باده گساری داشت. خلفا منزلت و جایگاه ویژه ای برای خنیاگران و بذله گویان قائل بودند، تا مردم فکر به دست گرفتن قدرت را در سر نپرورانند. (پایگاه مجلات تخصصی نور، نعمت الله به رقم، سیر تحول غزل از جاهلی تا اموی، به نقل از: الرافعی، ۱۹۸۱،ص۱۱۵و۱۵۰٫)

موسیقی و شعر سیاسی در دوره امویان

سیاست امویان به ویژه معاویه، چنین بود تا مردم حجاز به عیش و نوش سرگرم و از عرصه های جهاد و مبارزه با انحراف و طاغوت دور شوند.أحوص، شاعری سبُک مغز، یاوه گو و بد اخلاق بود. به چیزی جز مال و ثروت فکر نمی کرد. برای همین مداحی خلفای بنی امیه و بد گوئی بنی هاشم و اهل بیت (ع) را پیشه خود کرد. (پایگاه مجلات تخصصی نور، اکبر ایرانی، موسیقی و شعر سیاسی در دوره امویان، به نقل: الاغانی ۴/۲۴۰٫ )
یک بار تنها به خاطر سرودن قصیده ای در ستایش خلیفه ده هزار دینار طلا دریافت کرد. (همان ۹/۸٫). او در مدح ولید بن عبدالملک و برادرش یزید شعر سرود و آنان را رهبران برحق دینی و سیاسی خطاب کرد. مغنیّان هم اشعار او را می خواندند و صِله (جایزه) دریافت می کردند. (همان به نقل از: الاغانی، ۱/۲۹۸٫)
مروان بن ابی حفصه (۱۸۲ه)؛ او غلام مروان بن حکم بود. از جوانی مدیحه سرای خلفای اموی از جمله ولید بن یزید بود. در ستایش بنی امیه اشعار بسیاری گفته است. در مدح مهدی عباسی (۱۶۹ ه) شعر گفت و باغی بزرگ پاداش گرفت. (همان، به نقل از: شعرمروان بن ابی حفصه،ص۹۱٫) هارون الرشید را خلیفۀ بر حق و وارث پیامبر اکرم (ص) خطاب کرد. (همان، به نقل از شعر مروان بن ابی حفصه، ص۵۴٫) تنها شاعران و مُغنّیان نبودند که توجیه کنندۀ اعمال خلفا و مدیحه سرای آنان بودند. برخی از دانشمندان عصر هم، از آنان حمایت و کارهای غیر اخلاقی آنان را موجّه جلوه می دادند. محمدبن مسلم زُهری(۱۲۴ه) ، سَمره بن جُندب و ابراهیم نخَعی در جعل حدیث به نفع امویان هریک دستی داشتند. (همان به نقل از: تذکره الحفّاظ ذهبی،۱/۷۲٫)
در مقابل شاعران پاکباخته و شیدای اهل بیت (ع) بودند با خواندن شعر و قصاید خود به اندازه یک لشکر کاربرد داشت. پس از حاکمیت امویان بر سرزمنهای اسلامی، هر ندای حق خواهی خاموش می شد. اما شاعران پاکباخته و شیدای اهل بیت علی رغم فشارها و تهدید های فراوان از پا ننشستند و از هر فرصتی برای مدح اهل بیت استفاده می کردند. با اینک می دانستند عاقبت کار آنان زندان، تبعید یا شهادت است. مثل کثیِّرعَزّه (۱۰۵ه) کُثیّر احترامی خاص برای حضرت سکینه قائل بود. و او را به عنوان استادی ادیب و نکته سنج قبول داشت. و یا فرزدق (۱۱۰ه) و یا کمیت بن زید اسدی و… (همان، به نقل: الاغانی ۱۶/۱۱۲٫)
وزوّجهُ صدّیقهً لم یکن لها مُعادلهٌ غیرُ البتوله مریم
و فاطمه صدّیقه را که در همانندی جز «مریم» زنی به پای او نمی رسد، به ازدواج او در آورد.
(رازی، ابوالفتوح، تفسیر، جلد ۴، ص ۲۸۰٫ امینی نجفی، شیخ عبدالحسین، الغدیر، ج۲، ص۲۸۶)
مژدۀ خداوند در بارۀ ازدواج حضرت فاطمه (س)
پیامبر (س) فرمود: فرشته ای پیش من آمد و گفت: ای محمد! خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: من فاطمه را به ازدواج علی در آوردم. پس تو هم او را به ازدواج علی در بیاور، به درخت طوبا دستور دادم که دُرّ و یاقوت و مرجان بردارد، و آسمانیان به خاطر این ازدواج خوشحال اند، از فاطمه دو پسر به دنیا خواهند آمد که آقای جوانان اهل بهشت اند، و بهشتیان با آن دو زینت می شوند. پس مژده ای محمد که تو بهترینِ اولین و آخرین هستی. (انصاری زنجانی، اسماعیل، فضایل و وقایع مشترک بین سیده النساء و سید الشهداء ص ۷۷ به نقل از: بحارالانوار: ج ۴۳،ص۱۰۵،ح ۲۵-۱۷)
به قول دکتر عائشه بنت الشاطی: «اگر محمد را مختار می کردند که کدام دخترت سرچشمه نسل پاکت باشد و کدام دامادت، پدر اهل بیت شرفت، همان را اختیار می کرد که خدا برایش انتخاب کرده بود». (شریعتی، علی، فاطمه فاطمه است، ص ۱۴۰، به نقل از: بنات النّبی،ص۱۷۱٫)
ابن بابویه به سند معتبر از یونس بن طیبان روایت کرده است که حضرت امام صادق (ع) فرمود: فاطمه (ع) را نُه نام است نزد حق تعالی: فاطمه(ع)، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهراء (س). بعد حضرت فرمود می دانی چرا فاطمه، را فاطمه نام نهادند؟ حضرت فرمود: فُطِمَت مِنَ الشَّر یعنی بریده شده است از بدیها، پس حضرت فرمود که اگر امیرالمؤمنین (ع) تزویج نمی نمود او را کفوی و نظیری نبود او را بر روی زمین تا روز قیامت نه آدم و نه آنها که بعد از او بودند. ( قمی، شیخ عباس، مُنتهی الآمال، ص ۱۷۳٫)

أهوَی عَلیّا أمِیرَ المُؤمِنِینَ وَلا ألومُ یَوماً أبَا بَکرٍ وَلا عُمَرا
وَلا أقُولُ وَ إن لَم یُعطیَا فَدَکاً بِنتَ النّبِیّ وَلا مِیراثَهُ کَفَرا
أللهُ یَعلَمُ مَاذَا یَأتِیَانِ بِهِ یَومَ القِیَامَهِ مِن عُذرٍ إذَا اعتَذَرَا
(صالح علی الصالح، الروضه المختاره شرح القصائد الهاشمیات، للکمیت بن زید الاسد، ص ۸۱و۸۲٫ نَبِیل طریفی، محمّد، دیوان الکمیت بن زید الاسدی، ص ۶۲۸٫)
من دوستدار علی امیرالمؤمنین (ع) می باشم ولی راضی به شتم ابوبکر و عمر نیستم .
من نمی گویم آن دو کافر شدند، بلکه می گویم فدک را به دختر پیامبر (ص) ندادند و او را از میراث پدرش محروم کردند.
خدا خودش می داند که آن دو در روز قیامت چه عذری و بهانه ای، می خواهند بیآورند، زمانی که اعتذار کرده به بهانه جوئی خواهند پرداخت.
کمیت با تقیّه اشعار فوق را سروده و با احتیاط و اعتدال و بدون تعصّب و تند روی، به قضیّه غصبِ فدک نیز اشاره می کند. او مصلحت مسلمانان را در نظر داشته و از سخنان ناسنجیده و از تعصّب خشک و خالی دوری می کند و راضی نیست که با سخنان ناسنجیده در میان صفوف مسلمانان، تخم اختلاف افکنده، آب به آسیاب دشمنان بریزد. ولی از حقّ مسلّم فاطمه زهرا (س) نیز نمی گذرد، می گوید کاری است که کرده اند و باید اعتذار کرده عذر بخواهند و در آخر هم آنها را بخدا می سپارد.
مگر از شرایط شیعه امامی بودن یکی هم شتم و سبّ دیگران است؟! بر عکس، امامان شیعه (ع) همیشه پیروان خویش را به ادب و وقار فرا خوانده اند. (صحّتی سردرودی، محمد، کمیت اسدی حدیث حرّیت، ص ۸۷،۸۸،۸۹٫)

امام صادق (ع) می فرمود: با رفتار خود، سعی کنید زینت ما باشید، ننگ ما نباشید.(همان به نقل از: بحار الانوار ج۷۱، ص ۳۱۰ و نیز مشکاه لانوار ص ۶۷٫)
تقیّه همان دست غیب است که مدّعیان را از تماشاگه راز رانده و خلوت یار را وجود اغیار و حضور نامحرمان، پاک نگهداشته است. کمیت زمانی که می دید مبارزه علنی ممکن نیست، در زیر سپر تقیّه به مبارزه زیر زمینی خویش ادامه می داد، تا بتواند در فرصتهای مناسب به افشاگری بپردازد، و پرده ریا و تزویر را از چهره فریبای زراندوزان و زورمداران برداشته، و رسوایشان کند.
و در این کار از طرف امام محمد باقر(ع) مأذون بوده است. نقل می کنند، پس از چندین سال متمادی، در به دری و مخفیانه زندگی کردن، کسی را به پیش پیشوای پنجم حضرت باقر العلوم (ع) فرستاده و از او اجازه می خواهد که برای حفظ جانش که سخت مورد تهدید حکومت جور اموی بود، تقیّه ورزیده و مدح گونه ای برای دشمنان بسُراید.
امام (ع) نیز اجازه داده می فرماید: او آزاد است هر کاری را که می خواهد بکند. (همان ص ۹۰،۹۱٫)
کمیت در دیوان اشعارش بیان می کند که شما اهل بیت نجیب و نجیب زاده و پاک از هرگونه عیب و پلیدی هستید و بعد اشاره به آیۀ ۳۳ سوره احزاب می نماید.
واطیّبُونَ المُبَرّؤون من ال آفَهِ والمنجبُونَ والنُجُبُ مُنِجبُونَ: یَلِدُونَ النُجَباءَ و هُم فی أنفسِهمُ نُجُب، یرید أنجَبَ أباؤهُم بهم. و نُجُبُ: جمع نَجیب.
والسّالِمونَ المُطّهّرونَ من العَیبِ و رَأسُ الرُّؤوسِ لا الذنبُ
رَأسُ القَومِ: رَئیسُهم. مُطَهَّرونَ: من الَمعایبِ و الدَّنَس کما قال الله عَزَّ و جَلَّ.
«انّما یریدُ اللهُ لیذهِبَ عَنکُمُ الرّجسَ اهلَ البَیتِ و یُطَهّرَکُم تطهیر (سوره احزاب آیه ۳۳٫)»
(خداوند اراده فرموده است که هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت بر طرف کند و شما را پاک و مطهر گرداند.) (نبیل طریفی، محمد، دیوان الکمیت بن زید الاسدی، ص ۵۶۹،۵۷۰٫)
ابوسعید خدری و انس بن مالک و وائله بن اسقع و عایشه و ام سلمه گویند، که آیه مختص و ویژه برسول خدا (ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین علیم السلام است.
ابوحمزه ثمالی در تفسیرش گوید: حدیث کرد مرا حوشب از ام سلمه گوید، فاطمه (ع) نزد پیغمبر (ص) آمده و حریره ای برای آنحضرت آورد، پیامبر فرمود: شوهرت و دو پسرت را بخوان، پس فاطمه آنها را آورد و از آن حریره خوردند آنگاه پیغمبر کساء خیبری را بر سر آنان انداخته و گفت اللّهم هولاء اهل بیتی و عترتی فاذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهیرا بار خدایا اینان خاندان و خویشان منند، پس به بَراز ایشان پلیدی را و ایشان را پاک کن پاک کردنی. ام سلمه گوید: پس گفتم یا رسول الله و من با ایشانم، فرمود تو بخیر و سعادتی.
ثعلبی در تفسیرش نیز روایت کرده باَسنادش از ام سلمه که پیامبر (ص) در منزلش بود که فاطمه با قدحی آمد که در آن حریره بود. پس فرمود شوهرت و پسرانت را بطلب، پس خدا نازل کرد آیه تطهیر را، پس گرفت اطراف کساء را و بر آنها افکند، آنگاه دست خود را بیرون آورد و بسوی آسمان بلند نمود، سپس گفت: اللهمّ هولاء اهل بیتی و حامتی فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا ام سلمه گوید: پس من سرم را داخل اطاق کرده و گفتم من با شما هستم ای رسول خدا (ص) فرمود: تو بخیرِی، تو بخیری.
و باَسنادش از ابی سعید خدری از پیغمبر (ص) روایت کرده که این آیه در باره پنج نفر است، من و علی و فاطمه و حسن وحسین (ع) نازل شده است.
سید ابوالحمد گفت حدیث کرد ما را ابوالقاسم حسکانی گفت حدیث کرد ما را از ابی بکر سبیعی گفت حدیث کرد ما را ابو عروه هراتی گفت حدیث کرد ما را ابن مصفّا گفت حدیث کرد ما را عبدالرحیم بن واقد از ایُّوب بن سیار از محمد بن منکدر از جابر گفت این آیه نازل شد بر پیغمبر (ص) در حالیکه در خانه نبود مگر فاطمه و حسن و حسین و علی (ع). (طبرسی، تألیف شیخ ابُو عَلی الفضل ابن الحَسن ابن الطبرسی، تفسیر مجمعُ البیان، ج ۲۰، ص ۱۱۰،۱۱۱،۱۱۲٫)

با استفاده از منابع ذیل:

۱- صالح، علی الصالح، الروضه المختاره شرح القصائد الهاشمیات للکمیت بن زید الاسدی، چاپ اول، بیروت، لبنان، مؤسَسَه النعمان، ۱۹۷۹٫
۲- صحّتی سردرودی، محمد، کمیت اسدی حدیث حرّیّت، چاپ اول، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، تابستان ۱۳۷۳٫
۳- امینی نجفی، عبدالحسین، ترجمه الغدیر، ج ۲، ترجمۀ محمد تقی واحدی و علی شیخ الاسلامی، چاپ سوم، تهران، چاپ و نشر بنیاد بعثت، ۱۳۸۹٫
۴- امینی نجفی، عبدالحسین، الغدیر، ج۲، چاپ اول، قم، ناشر الغدیر للدراسات الاسلامیه، ۱۴۱۶ه- ۱۹۹۵٫
۵- مطهری، مرتضی، ده گفتار، چاپ ۱۷، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۰٫
۶- سایت ویکی شیعه، دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت
۷- پایگاه مجلات تخصصی نور، به رقم، نعمت الله، سیر تحول غزل از جاهلی تا اموی، زمستان ۱۳۹۰٫
۸- پایگاه مجلات تخصصی نور، ایرانی، اکبر، موسیقی و شعر سیاسی در دوره امویان، تابستان ۱۳۸۶٫
۹- انصاری زنجانی، اسماعیل، فضائل و وقایع مشترک بین سیده النّساءو سیدالشهداء(علیهم السلام)، چاپ اول، قم، انتشارات دلیل ما، زمستان ۱۳۹۶٫
۱۰- قمی، شیخ عباس، مُنتهی الامال، چاپ ششم، تهران، انتشارات آدینه سبز، ۱۳۹۲٫
۱۱- شریعتی، علی، فاطمه فاطمه است، تهران، سازمان انتشارات حسینیه ارشاد، ۱۳۵۰٫
۱۲- مصاحب، غلامحسین، دایره المعارف فارسی، جلد دوم، بخش اول، چاپ دوم، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، ۱۳۹۱٫
۱۳- سایت ویکی شیعه، دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت
۱۴- نَبِیل طریفی، محمّد،دیوانُ الکمیت بن زید الاسدی، چاپ اول، موسسه دار حادر، ۱۸۶۳٫
۱۵- طبرسی، شیخ ابوعلی الفضل ابن الحسن ابن الطبرسی، تفسیر مجمع البیان، جلد۲۰، چاپ اول، تهران، انتشارات فراهانی، خرداد ماه ۱۳۶۰٫
۱۶- رازی، ابوالفتوح، تفسیر، جلد۴، مجلد سوم، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۹۸ هجری.

Print Friendly

یک نظر بگذارید