مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی .این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی با کو شش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، تبلیغاتی ، رفاه،آموزش تیزهوشان ومجمع یاد آوران مهدی (عج) می باشد . ۱- واحد فرهنگی ما بر این باوریم که غائله […]

روش شناسی مناظرات امام رضا (ع)

نویسنده: چکیده نویس : محمد حیدری، (مهندسی صنایع، ارشد مدیریت)
ارسال شده در تاریخ ۶ آبان ۱۳۹۸

پدیدآورنده : رحیم پور، مهناز« نویسنده و پژوهشگر،کارشناس أرشد علوم قرآن و حدیث و مدرس دانشگاه صدرا.»
مجله علوم قرآن و حدیث«بینات»-موسسه معارف اسلامی امام رضا علیه السلام- تابستان و پاییز ۱۳۹۴ شماره ۸۶ و ۸۷

نویسنده در این مقاله سعی داشته با شیوه تاریخی توصیفی – تحلیلی و تکیه بر آیه («ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ…»-۱۲۵ سوره نحل)روش و شیوه حضرت رضا(ع) را برای انجام مناظرات مورد بررسی قرار دهد.
دوران امامت ایشان ۲۰ سال به طول انجامید و آن حضرت در مدت نزدیک به ۳ سال پایانی عمر با برکت خویش در مرو در مناظراتی که به دستور و با دسیسه های مأمون تشکیل می شد، شرکت داده شد؛اگرچه تشکیل محافل علمى نشان از علم دوستى و تظاهر مأمون به آن بود ولى اهدافى را در این زمینه دنبال مى کرد از جمله مزاق عقلى و همراهیش با معتزله او را بر آن مى داشت تا در مقابل أهل حدیث ایستادگى و آنان را منکوب کند و همچنین با کشاندن حضرت به بحث، تصورى که عامه مردم درباره امامان أهل بیت(ع) داشتند و آنان را صاحب علم لدنى مى دانستند از بین ببرد؛غافل از این که افق و دیدگاه امامت فراسوى زمان ها و مکان هاست و امام(ع) براى پیش برد اهداف الهى مکتب و ارتقاى بینش و آ گاهى امت با پذیرش شرکت در مناظرات از اسلام و عقاید ناب آن پاسدارى نمود و نیز با معرفى امامت حقّه، عباسیان را که به دنبال چاره اندیشى براى دور کردن مردم از چشمه سار علوم نبوى(ص) وأهل بیت مدینه بودند، به خود متوجه ساخت به گونه اى که به آن حضرت عالم آل محمّد(ص)لقب دادند. ترجمه کتب به زبان عربى در دوران امویان رواج چندانى نداشت اما در زمان بنى عباس به همینگونه ادامه نیافت و منصور نخستین کسى بود که فرمان داد از کتاب هاى بیگانه ترجمه کنند سپس در دوران هارون ترجمه رونق گرفت و مأمون نیز ترجمه را تشویق مى کرد و به ترجمه کتب یونانى و ایرانى علاقه ویژه اى داشت؛ این ترجمه ها که حاوى عقاید فلاسفه یونان و یا مدعى پیامبرى چون بردیصان و مانى بود، مسلمین را از افکار و عقاید و آراء ملل غیر عرب آگاه ساخته لذا به تحقیق و بحث می پرداختند اما خواندن این کتب اعتقاد آنان را نسبت به معتقدات اسلام کم و یا به نحوى برخى از موضوعات از جمله حدوث و قدم کلام خدا و یا بحث درباره صفات بارى تعالى و دیگر مباحث کلامى که تا پیش از این مطرح نبود وارد عقاید آنان گردید.به این ترتیب جامعه مسلمین در آن زمان به دو مشرب کلامى تقسیم شدند.أهل حدیث کلام خدا را قدیم و ازلى مى دانستند و معتزله کلام خدا را فعل خدا مى دانستند؛
تا پیش از زمان حضرت رضا(ع) بیشتر به شیوه نقل عمل می شد اما در دوران امامت آن حضرت بحث ها با تفضیل بیشترى شکل عقلى به خود گرفت و علت این که در زمان عباسیان مشرب هاى فکرى متعددى به وجود آمد این بود که آنان بدین وسیله می خواستند با تهیه خوراک فکری، کمتر کسى به سوى منابع علم و معادن وحى اهل بیت نبوى(ص) که شهر مدینه را مهد علم و دانش کرده بودند،برود.
در مناظره چند مسأله مقدماتى از قبیل عنوان،به روز بودن موضوع،تعداد شرکت کنندگان و رعایت شکل صحبت باید به درستی رعایت شود به گونه ای که وقتى گروه طرفدار قضیّه سخن مى گوید گروه طرفدار نفى قضیه باید گوش داده و ساکت باشند و در پایان سخنان،گروه مقابل در رد موضوع استدلال کنند و یا بالعکس.این فن در قرآن و در کلام معصومین(ع) در موارد مختلفى مورد استفاده قرار گرفته است و اوج آن به زمان حضرت امام صادق (ع)مى رسد.در زمان حضرت رضا (ع) نیز ایشان جهت تبیین عقاید صحیحه اسلام که به دلایل مختلف دچار انحراف شده بودند،اقدام به مناظره با علماى ادیان و سایر فرق اسلامى نمودند و در طریق دعوت و هدایت خلق به ویژگى حکمت و موعظه حسنه معروف شدند. روش اسلام در دعوت به گونه ای است تا روح ها مشتاقانه به سویش پرکشند و پیش از آن که به صورت قانونی در آید به شکل رسالتی مطرح گردیده و این همان شیوه ای است که هادیان و دعوت کنندگان باید پیرو آن باشند و به آن طریق روند که در آیه (ادع الی …) آمده است که شیوه های مهم آن نیز به شرح ذیل می باشد:
۱. حکمت : حجتى است که حق را نتیجه دهد بدون آن که شک و ابهامى باقى بماند.
۲. موعظه : بیانى است که نفوس شنوندگان را نرم و قلوب را به رقت آورد و آثار پسندیده در پى دارد.
۳. جدل : دلیلى است که براى منصرف نمودن طرف مقابل از آنچه بر سر آن با ما نزاع مى کند، به کار مى رود.
با تأمل در کیفیت برخورد حضرت رضا (ع) می توان دو نوع برخورد مستقیم و غیر مستقیم را درروبرو شدن با جریانات و انحرافات فکرى جامعه آن روز جهان اسلام برشمرد.در نوع اول امام(ع) یا با طرف مقابل به صورت رسمى در حضور خلیفه با علماى ادیان و سایر فرق اسلامى مناظره می کرد که هدف، غلبه یکى از طرفین در جلسه بوده است یا با تشکیل جلسات غیر رسمى و به صورت سؤال و جواب به روشن شدن حقیقت مسأله منجر می شد.از آن جمله می توان مناظرات آن حضرت با علماى أهل کتاب در زمینه اثبات نبوت پیامبر اکرم(ص) و برخورد آن جناب با متکلمین در زمینه بداء و اثبات عصمت انبیاء ونیز با علمای عامه در اثبات فرق بین عترت و امّت را می توان نام برد. در نوع دوم حضرت برای مقابله با عقاید انحرافى که توسط پرورش یافتگان مکتب أهل بیت(ع) صورت می گرفت،تلاش می نمود و پاسخ اصحاب را در زمینه هاى مختلف درباره عقاید انحرافى مى دادند.
روش حضرت رضا (ع) در مناظرات ترسیم و مصداق عینى آیه ای است که در ابتدا به آن اشاره شد،زیرا أهل بیت(ع) قرآن ناطق و مبین آیات الهى هستند و قرآن کریم نیز در آیات مباهله و تطهیر،راسخون در علم آنان را تأیید مى نماید؛ برخورد ایشان در مناظرات در قالب یکى از روش هاى برهانی، موعظه و جدل قابل تقسیم بندى است.
۱- روش برهانى یا حکمت : از روش برهانى و استدلالى بر اساس آیه فوق الذکر به حکمت تعبیر شده است.جوهرى آن را این گونه ترجمه نموده : أحکمت الشىء فأستحکم،أى:صار محکما؛چیزى را محکم کردم پس محکم گردید و در اصطلاح علمى است که انسان را از انجام زشتی ها باز مى دارد.مجموعه استدلالات امام رضا(ع) در مناظرات برپایه علم به قرآن وکتب آسمانی و همچنین با تکیه بر علم امامت و در بیشتر مباحث، کلامى-برهانی که برپایه اصالت عقل تحقق گرفته است اما ایشان در شیوه برخورد خویش به مقتضاى مخاطب به همان شیوه و نحوه تفکر او استدلال مى کرد، در ادامه به نمونه هایی اشاره می شود:
الف)برهان نظم و استدلالات عقلى: توجه به مناظره امام رضا (ع) با زندیق می تواند مثالی خوب برای این شیوه باشد.(نام زندیق نخست در زبان عربى به پیروان مانى اطلاق مى شد.سپس این نام به مادّیون اطلاق شد.آنان منکر خدا،پیامبران و کتب آسمانى اند و معتقد به أبدیّت جهان و منکر عوالم مابعد الطبیعه مى باشند.) زندیقى از امام (ع) پرسید چه دلیلی بر وجود خداست؟امام(ع)فرمودند :«وقتى به جسمم مى نگرم و مى بینم نمیتوانم در طول و عرض چیزى از آن کم کنم یا برآن بیافزایم،سختى ها را از آن دفع و چیزى به سود آن انجام دهم مى فهمم که این ساختمان بنا کننده اى دارد و به او معتقد شوم.علاوه بر این که دوران فلک را به امر و قدرتش و ایجاد شدن ابرها و گردش بادها و حرکت ماه و خورشید و ستارگان و سایر آیات عجیب و متقن الهى را مى بینم و لذا می فهمم که همه اینها تقدیر کننده و ایجاد کننده اى دارند.»چنان که ملاحظه مى شود استدلال امام براساس برهان نظم استوار است که از دو مقدمه تشکیل شده است(عالم طبیعت پدیده اى منظم است و هر پدیده منظمى داراى ناظمى با شعور است.)فراز دوم این مناظره مبتنى براستدلالات عقلى است زیرا در ادامه زندیق پرسید :چرا خدا پنهان است؟امام(ع) می فرماید:«براى این که فرقى بین او و خلقش که قابل رؤیت هستند باشد و شأن او أجل از این است که چشم او راببیند و فکر وعقل او را درک کنند …حدّ و وصفى ندارد زیرا هر چیزى که حدّى دارد وجودش تا همان حد امتداد دارد و چون حدّ و مرز پذیرفته پس قابلیت زیاد شدن را نیز دارد.وقتى قابلیت زیاد شدن را داشته باشد قابلیت نقصان را نیز دارد.»
ب)استدلال عقلى با استناد به آیات قرآن : برای این شیوه می توان از مناظره حضرت با علی بن جهم یاد کرد : وی در حضور مأمون و علماى ملل و فرق پرسید:آیا شما قائل به عصمت انبیاء هستید؟حضرت فرمود: «بله»،وی پرسید:در مورد این آیات چه؟«و عصی آدم ربه فغوی یا «و ذالنون اذ ذهب مغاضبا»و یا «و لقد همت به و هم بها» و… در اینجا امام بایک حرکت تأدیبى فرمود : «ویحک یا علی از خدا بترس و زشتی ها را به خدا نسبت نده و کتاب خدا را با رأى خودت تفسیر و تأویل نکن،خدا مى فرماید : « و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم» و اما در آیه شریف «و عصی آدم ربه فغوی» در مورد آدم،خداوند حضرت را به عنوان حجت خود بر روی زمین آفرید و او را برای بهشت نیافریده بود،این عمل آدم در بهشت واقع شد نه در روى زمین و عصمت در زمین لازم است و آنگاه که به زمین آورده شد حجت وخلیفه گردید،معصوم شد. سپس به سایر اشکالات وی نیز با استفاده از آیات دیگری از قرآن و بیان استدلال های عقلی پاسخ دادند و با روشنگرى موارد انحرافى و تحریفات تاریخى را بیان کردند که در پایان او که شخصى ناصبى و دشمن اهل بیت(ع) بود گریست و توبه کرد.
ج)استدلال امام با استناد به قرآن و مثل : در این مورد یکی از مناظرات حضرت با خود مأمون نمونه خوبی می تواندباشد که او از حضرت پرسید : آیه «عفا الله عنک لم اذنت لهم» را توضیح بفرمایید.حضرت فرمودند :این آیه از قبیل ایاک اعنی و اسمعی یا جاره-به تو می گویم دیوار گوش کن می باشد.خداوند به ظاهر با پیامبرش صحبت کرده ولی منظور اصلی امت بوده است.
۲-روش موعظه: کلمه موعظه از ماده«وعظ» در لغت عبارت است از خیر خواهى و یاد آورى بر بازداشتن از اعمال ناپسند و در اصطلاح عبارت است از سفارش کردن به پرهیزگارى و ترغیب بر انجام طاعات و پرهیز از گناهان و فریب ظواهر دنیا را خوردن و غیر آن.یکی از شیوه های اشاره شده در آیه مورد نظر موعظه حسنه است که از مقید کردن موعظه به حسنه می توان دریافت موعظه غیر حسنه نیز وجود دارد. در توضیح این شیوه بر اساس آنچه از تعریف لغوی و اصلاحی و در تفسیر به دست مى آید این است که موعظه بیان خیر خواهانه ای است که بر نفوس شنوندگان تأثیر مى گذارد و آنان را از ارتکاب اعمال ناپسند باز می دارد،در نتیجه دل ها رقّت یافته و حالت خشوع پیدا می کنند؛در وعظ دو نکته شایان توجه است: اول آن که محتواى کلام واعظ آگاهى بخش و بیدار کننده باشد و دیگر آن که کلام را با خلوص بیان نماید و شنونده نیز باید واجد شرایط لازم حسن استماع باشد؛در اینجا فرازهایى از مناظرات حضرت رضا (ع) با سلیمان مروزى در مسأله توحید بیان مى گردد، که گر چه بر پایه استدلال عقلى بیان شده ولی در قالب موعظه حسنه نیز مى باشد؛وی از حضرت رضا (ع) پرسید: نظر شما درباره کسى که اراده را همچون حىّ، سمیع،بصیرو قدیر اسم و صفت بداند چیست؟ امام ابتدا نظر متکلمان را در این زمینه فرمودند.سپس با استدلالات عقلى اشکالات آن را بیان داشتند : خود را اراده کرده یعنى چه؟ آیا خواسته چیزى باشد؟ خواسته که زنده یا سمیع یا بصیر یا قدیر باشد ؟ گفت: بله.حضرت فرمود‌:آیا با اراده خود این گونه شده است؛ گفت : نه. حضرت فرمودند : پس این که مى گویى اراده کرده تا حى،سمیع و بصیر باشد،معنایى ندارد چون حیات سمیع و بصیر به اراده او نبوده است؛سلیمان گفت: چرا با اراده خودش بوده است -در اینجا مأمون و اطرافیانش خندیدند- امام(ع) فرمود بر متکلم خراسان سخت نگیرید و او را آزار ندهید-این حرکت خود الگویى است براى پیروان آن حضرت، چه در مباحث علمى و چه در غیرآن مروتّ و ادب را رعایت نمایند و طرف مغلوب را استهزاء و سخره نگیرند-و ادامه دادند :بنا به اعتقاد شما خداوند از حالتى به حالت دیگر تغییر کرده است و این جمله از چیزهایى است که خداوند را نمى توان به آن وصف کرد،سلیمان در جاى خود باقى ماند، سپس امام(ع) فرمودند : آیا تو و دوستانت بر اساس آنچه مى دانید و مى فهمید با مردم بحث کلامى مى کنید یا بر اساس آنچه نمى دانید و نمی فهمید»چه دلیلى دارد بر این که اراده خدا عین علم اوست و حال آن که گاه مى شود خدا چیزى را مى داند ولى ابدا آن را اراده نمى کند.از جمله آیه۸۶ سوره اسرا «و خداوند می داند چگونه آن را ببرد ولی هرگز این کار را نخواهد کرد.»وی در جواب گفت : زیرا خدا از کار فارغ شده و دست از کار کشیده…امام (ع) فرمودند: « این سخن یهود است اگر حرف شما باشد،پس چگونه مى فرماید :«أدعونی أستجب لکم».حضرت فرمود : آیا وعده ای می دهد که به آن وفا نخواهد کرد؟پس چطور فرمود:«یزید فی الخلق ما یشا و نیز فرموده:یمحو الله ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب» و سلیمان جوابی نداشت. چنان که ملاحظه مى گردد امام در ضمن مناظره جنبه ارشاد و هدایت خلق و شخص مخاطب را در نظر داشته تا وجه غلبه بر طرف مقابل.
۳- روش جدلی : در اصطلاح متکلمین جدل عبارت است از بحث و پرسش به نحوى خاص که بین دو تن واقع می شود،به این طریق که یکى پیوسته از دیگرى سؤال مى کند و عقیده او را درباره امری جویا مى شود.از این رو قیاسى که بتواند طرف را وادار به تسلیم کند باید از موادى تشکیل شود که مقبول اوست به این ترتیب مادهّ قیاس جدلى از مشهورات و مسلمات تشکیل شده است. در روایتى که امام حسن عسکری(ع) درباره جدل أحسن نقل شده مى فرماید: جدال و مناظره به طور مطلق نهى نشده زیرا خداوند در آیه ۲۹ سوره عنکبوت می فرماید: و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! و نیز در آیه ۴۶ خطاب به مسلمانان می گوید :« و شما مسلمانان با اهل کتاب (یهود و نصاری و مجوس) جز به نیکوترین طریق بحث و مجادله مکنید مگر با ستمکاران از آنها.براساس آنچه که از کتاب و سنت و کتب مفسرین به دست مى آید،جدل أحسن باید با درشت گویى همراه نباشد و خیرخواهى و نفع رساندن و مدارا را در پی داشته باشد و همچنین با برهان و استدلال بتواند عقل طرف را وادار به پذیرفتن کند؛دیگر آن که هردو طرف مجادله علاقمند به روشن شدن حقّ باشند و لجاجت نورزند.عمده اى از مناظرات حضرت رضا (ع) که با علماى ادیان-رأس الجالوت،جاثلیق و عمران صابى و سلیمان مروزى و هربذ بزرگ زردتشتیان صورت گرفته به روش جدل أحسن مى باشد که مشروح آنها را شیخ صدوق(ره)در کتاب ارزشمند عیون أخبار الرضا ذیل باب دوازدهم آورده است.اکنون به توضیح مختصزی از ویژگی هایی که می توان از آن مناظرات استخراج نمود، مى پردازیم:
 انعطاف پذیرى و همسازگارى با مقتضیات زمان : در مناظره،دو گروه گاه تفاوت هاى عمیقى باهم دارند از این رو باید با هر گروه به شیوه های خاصی رو به رو شد و گاه موقعیت ایجاب مى کند که به تفضیل از عقیده و بینش سخن گفته شود و زمانى به مشخص ساختن خطوط اصلى آن کفایت کرده و مطالب بیشتر را به آینده موکول شود.
 شناخت از مخاطب و محیط از جهات مختلف فرهنگی : در مناظره طرفین باید میزان معلومات،جنبه های مذهبی، اجتماعی و توانائى ها و باورهاى مخاطبش را بدانند تا به قدر فهم هر کس سخن گفته شود همچنین از مجلس و روحیات مستمعین اطلاع کافى داشته و آنقدر مسلط باشند که بتواند شنوندگان را در صحت مطلبشان اقناع نمایند.
 بلاغ مبین : بلاغ به معناى رساندن پیام است.طرفین در مناظره بیاناتشان در عین اینکه در اوج حقایق است ،باید ساده و روشن و قابل فهم و درک نیز باید باشد.در ضمن آن که امساک در کلام نداشته و از زیاده گویى و حواشى نیز پرهیز کنند.
 خلوص و متانت در بیان و ارشاد خلق : در سیره حضرت رضا (ع) در روش موعظه خلوص سخن نیز به دست می آید؛از این رو کسانى که در امر دین مبلغ هستند باید توجه داشته باشند،کسى مى تواند به سوى خدا دعوت کننده باشد که در سخنش خلوص داشته و هیچ انگیزه اى جز خیر و مصلحت مردم نداشته باشد؛از مطالعه و تفحص پیرامون آیاتى که در آنها ماده قول آمده،شانزده خصوصیت براى سخن گفتن به دست مى آید و از میان آنها ملایم حرف زدن،فصیح بیان کردن،متین وبا ادب،پرهیز از دشنام و هتاکى و پرهیز از تمسخر کردن را می توان در مناظرات حضرت رضا (ع) مشاهده کرد.مهمترین ویژگى ایشان ارشاد خلق و تبیین حقایق دین و عقاید صحیح از نا صحیح و تصحیح انحرافات اعتقادى است.
باید یاد آور شد تاریخ هنگامى که از حضرت أبوالحسن الرضا(ع) سخن مى گوید صرفا مقابله و مبارزه های فکری امام (ع) را در جریانات مختلف یادآور شده و آنها را نقل می نماید ولی از تغذیه فکرى و خدمات گسترده علمى آن حضرت و ارتباط ایشان با علماى مسلمان و ازمجالس درسى که در جامعه به پا مى کرد،مختصرا سخن مى گوید،در حالیکه از خلال همین رویا رویى ها مى توانیم به نقش فکرى امام(ع) در داخل امّت اسلامى و باز گرداندن تعادل فکرى آن پى ببریم؛هدف ایشان از مناظرات بیان عقاید و حقایق دین بود که در نهایت به رشد و هدایت مخاطبین و جامعه اسلامى منجر مى شد؛جامعه اى که در طول دو قرن توسط خلفا و عمّال آنها و یا در عصر ترجمه به سبب ورود آرا و افکار فلاسفه شرق وغرب،تحت تأثیر قرار گرفته بود.آنچه از سیره اخلاقى آن حضرت به دست مى آید،خلوص و ارشاد مخاطبین بود نه غلبه و شکست مناظره کنندگان.

Print Friendly

یک نظر بگذارید