مجموعه فرهنگی امام صادق (ع) نهادیست مردمی. این مجموعه در سال ۱۳۶۴ شمسی، با ارشادات و راهنمایی های استاد علامه محمدرضا حکیمی و با اشراف و سرپرستی حجت‌الاسلام سید علی محمد حیدری، و با کوشش تنی چند از روحانیون ،پزشکان و پیشه وران تاسیس گردید. نهاد فوق مشتمل بر واحد های متعدّد فرهنگی، اجتماعی، کتابخانه، […]

فاطمه معصومه(س)

نویسنده: پژوهشگر دینی: حجت الاسلام علی انصاری
ارسال شده در تاریخ ۶ شهریور ۱۳۹۳

براستی، شاخص ها وفاکتور های تعیین کننده، برای شناخت یک نظام سیاسی فرعونی از یک نظام پی ریزی شده بر اساس تفکر قرآنی،چیست؟ و با چه ویژگی های بر گرفته از قرآن، می توان به شناخت و شناسایی این دو دست زد ؟

تحلیل همه جانبه این موضوع، نیازمند نوشتاری، دراز دامن،به وسعت خود قرآن کریم است، که نه در توان نگارنده، ونه در اندازه این متن مختصر است واصولا، در فضای ذهنی حاکم بر این روزگاران، امری دست نیافتنی ونا ممکن است لیکن، بنابه قاعده فقهی «ما لا یدرک کله لایترک کله » و قانون علمی « بسنده گی به دانسته ها» به دو قلم از این اقلام، -فهرست وار- اشاره می شود:

۱- هراس آفرینی و گسترش رعب ووحشت، در همه ابعاد وگوشه های زندگی انسانها وسلب امنیت از ایشان

نظامها وگروه های مبتنی بر تفکر فرعونی، از آنرو که، از خداوند بریده واز شکوه مقبولیت وپذیرش عمومی والهی «لولا حضور الحاضر» بی نصیب وبی بهره اند، پیوسته، در هراس و اضطراب اند و طبیعی است که، از چنین کوزه ای، جز، هراس وهراس آفرینی، چیزی تراوش نخواهد کرد وشگفتا که، عامل اساسی مرگ
چنین کسانی، اجماع وعزم همگانی، همان توده هایی است که ترسانده شده اند.

قرآن کریم می فرماید :

«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فىِ الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائفَهً مِّنهْمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَ یَسْتَحْىِ نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کاَنَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلىَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ نجعَلَهُمْ أَئمَّهً وَ نجعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لهمْ فىِ الْأَرْضِ وَ نُرِىَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُواْ یحذَرُونَ(قصص آیه ۴-۶)

«فرعون در زمین برترى‏جویى کرد، و اهل آن را به گروه‏هاى مختلفى تقسیم نمود؛ گروهى را به ضعف و ناتوانى مى‏کشاند، پسرانشان را سر مى‏برید و زنانشان را (براى کنیزى و خدمت) زنده نگه مى‏داشت؛ او به یقین از مفسدان بود! ما مى‏خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم! و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم؛ و به فرعون و هامان و لشکریانشان، آنچه را از آنها [بنى اسرائیل‏] بیم داشتند نشان دهیم! »

۲- تمایل واشتیاق بسیار وحریصانه، برای حضور سلطه جویانه در« تنهایی وخلوت »آدم ها امروزه، مفهوم «تنهایی » واکاوی شده و معانی گوناگونی برای آن، نوشته شده ونوعی از آن، برای همگان خوشایند وشیرین است .این نوع، به روایت استاد «مصطفی ملکیان »، پژوهشگر اخلاق، این است که :

 «حالتی در ما انسانها هست که کسی نمیتواند ناظر چیزی باشد که من نوعی میخواهم آنرا از دیگران، مخفی کنم والبته حق این کار را هم دارم. چیزهایی هست که نمی خواهم شما ببینید و حق دارم نخواهم شما ببینید. اینجا بحث حریم خصوصی مطرح است. تفتیش عقاید و باورپرسی، هم نوعی از حریم خصوصی را رعایت نکردن است. چون گاهی فرد اندیشه ای دارد که اگر بخواهد دیگران آنرا بدانند مکتوبش می کند واگر نمی گوید یا نمی نویسد پس، نمی خواهد کسی عقیده اش را بداند وکسی حق ندارد عقایدش را تفتیش کند. این تنهایی در حکومت های استبدادی نیست واین تنهایی به لحاظ روانشناختی خوشایند است بلکه دلیل اخلاقی زیستن است»( نشست: تنهایی؛ واقعیت یا توهم؟، ۲۷ مرداد ماه، ۱۳۹۳)

 به کار گیری، همه گونه، تلاش سلطه جویانه، به انگیزه حضور در باورها و تنهایی مطبوع انسانها، از ویژگی های فرعونیان است قرآن می فرماید:

«فَمَا ءَامَنَ لِمُوسىَ إِلَّا ذُرِّیَّهٌ مِّن قَوْمِهِ عَلىَ‏ خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَ مَلَایْهِمْ أَن یَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فىِ الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ»(یونس، ۸۳)

«پس ایمان نیاوردند از براى موسى مگر گروهى از فرزندان قوم او؛ (آن هم) با ترس از فرعون و اطرافیانش، مبادا آنها را شکنجه کنند؛ زیرا فرعون، برترى‏جویى در زمین داشت؛ و از اسرافکاران بود! »

ونیز:

«قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ‏ لَکُمْ إِنَّ هذا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِی الْمَدینَهِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (۱۲۳)

« فرعون گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! حتماً این نیرنگ و توطئه‏اى است که در این شهر (و دیار) چیده‏اید، تا اهلش را از آن بیرون کنید؛ ولى بزودى خواهید دانست!» (اعراف،۱۲۳)

مؤلف «اطیب البیان فی تفسیر القرآن »می نویسد: « این کلام فرعون مشتمل بر چند جمله است: ۱- این که تا من اذن و اجازه نداده بودم چرا ایمان به موسى آوردید و این اعتراض بر حسب ظاهر بسیار فاسد و باطل است. زیرا ایمان امری است قلبى بعد از آنى که انسان قطع پیدا کرد به خصوص از روى دلیل و مشاهده معجزه قهرا ایمان پیدا می کند اختیارى نیست که احتیاج به اذن داشته باشد… » (اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۵، ص۴۲۳)

ونیز این آیه که میفرماید:

«وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ‏ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْری‏»(قصص، ۳۸)

«فرعون گفت: «اى جمعیت اشراف! من خدایى جز خودم براى شما سراغ ندارم.»

دو مشخصه رعب آفرینی وحضور سلطه جویانه در همه ابعاد زندگی انسانها، در دوران زمامداری عباسیان، از آن جمله، هارون، آن چنان آشکار ونقل ارباب تواریخ است که بی نیاز از اقامه هر دلیل است. هارون با رفتارآمیخته به قساوت و سنگدلى، چنان رعب و وحشتى به وجود آورده بود که، آحاد مردم، به ویژه، شیعیان، هرگز، طعم‏ امنیت را، نمی چشیدند واجازه نمی یافتند تا در حریم تنهایی و خصوصی زندگی خویش، نیز، گامی هرچند کوچک، بردارند. عباسیان، از همه ابزارهای ممکن، ازآن جمله علم فقه، قرآن، کلام ووو….، دراین باره، سود می بردند .

خلیفه عباسی، آنچنان عرصه را، برمردمان، تنگ می کرد که، راویان، به هنگام نقل روایت، حتی، نمى‏توانستند به روشنی، از فرد مورد علاقه خویش، امام کاظم (ع) یاد کنند. مردی که، در همه فضلیت ها و ارزش های اخلاقی، سرآمد روزگاران بود‏، وبه ناگزیر، کنیه‏هاى آن حضرت، مانند (ابو‏ابراهیم و ابو‏الحسن) یا القاب ‏وى، مانند (عبد صالح، عالم و …) را به کار می بردند و یا به رمز و اشاره، به کلماتی ‏، مانند «رجل‏» بسنده مى‏کردند.

افزون بر رعب گستری و دخالت های قهر آمیز در باورها واعتقادات، سیاست هایی نیز، با انگیزه تضعیف مالی و فلج کردن بنیه اقتصادی بسیاری، توسط حکومت دراین دوران، صورت می گرفت که، ریشه وخاستگاه آن، همان تمایل سلطه جویانه، بود. حضور بیجا وناروا، درهمه شؤون زندگی مردم، محور دیگری است که ناشی از سیاست های ضد قرآنی نظام های فرعونی است .

عمق این بی شرمی ها وحرمت شکنی ها، تا اندازه ای، از روایتی که «کلینی» نقل کرده، آشکاراست . این روایت در باره، ازدواج «کریمه اهل البیت»، فاطمه معصومه (س)، است وی آورده است که:

«حضرت امام موسی بن جعفر (ع) کار شوهر کردن و شوهر دادن دخترانش را به پسرش، حضرت امام رضا (ع)واگذار کرد و فرمود : اگر علی خواست آنان را شوهر می دهد و اگر نخواست شوهر نمی دهد. و جز پسرم علی هیچکس حق ندارد دخترانم را شوهر بدهد . نه برادران دیگرشان، نه عموهایشان و نه سلطان وقت هیچکدام حق ندارند در امر ازدواج دخترانم دخالت کنند.» (اصول کافی، عربی، چاپ آخوندی، ج اول، ص ۳۱۶، حدیث ۱۵، )

بر اساس این روایت، امام موسی بن جعفر(ع) وصیت کرده است که، امر ازدواج دخترانش به امام رضا (ع) مربوط است چه، او از هرکس دیگری از آن جمله سلطان ویا حاکم وقت، به مصلحت ایشان بیشقر آگاه است و دیگران ! آری، دیگران ! حق هیچگونه، دخالتی را، ندارند.

به نظر میرسد – والله العالم – که، امام (ع)در بخشهای دیگری از این وصیت نامه، نیز، از شِئامت و زشتی عباسیان فرعونی تبار، دردو شاخص ذکر شده، به گونه ای دیگر، پرده برداشته وبا اشاراتی، ازخصلت برتری طلبانه آنان، یاد کرده است : «و هر سلطان یا هر شخصى از مردم که از او- امام رضا (ع )- جلوگیرى کند- درمسئله ازدواج دخترانش -، یا او را نسبت به آنچه در این مکتوب، ذکر نمودم، یا نسبت به اشخاصى که نام بردم (از زنان و کودکان) مانع شود، از خدا و رسولش بیزارى جسته و خدا و رسولش نیز از او بیزار باشند، و خشم خدا، نفرین نفرین کنندگان، ملائکه مقربین، پیغمبران و مرسلین و تمام مؤمنین بر او باد»(همان)

شیخ کلینی، این روایت را، در باب، اشاره ونص بر امامت موسی بن جعفر (ع) آورده است وبه آن در، موضوع امامت امام کاظم (ع)، استناد کرده است لیکن به جایگاه فقهی حدیث، در مسئله ولایت بر دختران، به هنگام ازدواج، اشاره ای نکرده است والبته جای اشاره هم نبوده است.

 زنان، در فقه شیعه، با فرض پیشین، به بخشهای گونا گونی، تقسیم شده اند :

۱- زنان باکره که، خود به بخشهایی، مانند، رشیده وغیر رشیده، زنده ویا مرده بودن ولی آنان، تقسیم شده اند.

۲- زنانی که به هردلیل، چه ازدواج شرعی و یا به آمیزش نا مشروع، بکارت آنان از میان رفته است.

 ۳- زنانی که ما لک امور خویشتن، شده اند و در معیشت دارای استقلال مالی بوده و متکفل درآمد خویش اند.

 مرحوم علامه مجلسی دریک نگاه کلی، به نقل اقوال شیعه پیرامون موارد فوق پرداخته که، چکیده آن، چنین است؛ اومی گوید:

«شیعه در این نکته با یکدیگر اختلاف ندارند که زنان غیر باکره – قسم دوم -، برای ازدواج، نیاز به ولی ندارند اما امر ازدواج باکره بالغه رشیده – قسم نخست – در اختیار خود آنهاست. مشروط به آنکه پدر او در قید حیات نباشد و با فرض حیات پدر و یا جد پدری برخی گفته اند باز اختیار ازدواج او، چه دائم و چه متعه، با خود اوست. و برخی گفته اند عقد میان او و ولی، مشترک است و برخی نیز گفته اند اختیار ازدواج او با ولی است. و در مورد قسم سوم، همو، نقل کرده است که برخی از فقهاء شیعه، معتقدند که، چون، اینگونه زنان، در امور مالی، دارای استقلال اند بنابر این ولایت، بر ایشان جاری نیست». (مرآت العقول، محلسی، ۲۰، ص ۱۲۵ )

غرض از نقل گفته علامه مجلسی (ره)، این است که، بدانیم، دیدگاه شیعه درمسئله ولایت بر زنان در ازدواج آنان، در یک نگاه کلی، همین هاست با اندک تفاوت، لیکن، مسئله، در دیدگاه اهل سنت، به گونه دیگری، رقم خورده است. زیرا، شافعی و مالکیان، برای همه زنان، چه باکره و چه غیر آن، ولایت را ثابت و
لازم شمرده اند و اصناف ذیل را، به عنوان اولیاء عقد، ذکر کرده اند: پدر، جد، جد پدری، برادر ابوینی، برادر پدری، عموی ابوینی، عموی پدری، پسر عمو و پسر پسر عمو، معتق، عصبه میت، واگر هیچیک نبودند، زن، می بایست امر ازدواج خود را زیر نظر قاضی و یا سلطانی، و البته، با پسوند « ولی خویش »، سامان بدهد و چه بیچاره اند، دختران و زنان ؟؟( ن، گ الکافی (ط – دار الحدیث)؛ ج‌۱۰، ص: ۷۴۸)

با نگاه گذرا، به فضای صدور حدیث، گوشه ای، از فقه حدیث ومقام بیان آن وانگیزه امام کاظم (ع ) روشن میشود و پرسشگر، پاسخ پرسش خویش، را می یابد که، افزون بر مقام امامت امام هشتم (ع)، چرا امام (ع ) امر ازدواج کریمه اهل البیت (ع) را، در اختیار برادر ارجمندش نهاده وتاکید ویژه کرده است که، هیچکس، نه برادران ونه عموها، و نه سلطان! حق دخالت در ازدواج دخترانش را دارا نیستند و تخطی کنندگان، ملعونانند زیرا که فرعون وفرعونیان، بواسطه تمایل وافر، به برتری طلبی، زیاده خواهی و سلطه جویی، حتی در تنهایی شیرین انسان، نفرین شده گان خداوندند!!

Print Friendly

۲ نظر برای این مطلب

  1. می خواستم ازمقاله ی خوب وپرمحتوای حاج آقای انصاری تشکرکنم وهمینطورازمسئولین این سایت به خاطرزحمات فراوانی که متحمل می شوندوخواهش کنم اگرممکنه مقالات بیشتری ازمعصومین رودراختیارخوانندگان قراردهیدباتشکر

  2. برادر حسین! از توجه و لطف شما سپاسگزاریم.
    مدیریت سایت

یک نظر بگذارید